مسخره ترین کاری که جلو فامیل کردی رو در ۳ خط توضیح بده
اتمام مسابقه | 1403/04/07 |
ظرفیت مسابقه | 100 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | توسط سازنده مسابقه |
توی بازی پانتومیم سر اینکه بگم گروه ما برنده شده از کوره در رفتم زدم توی گوش فامیلمون
۹ سالم بود برای اولین بار مامانم بهم گفت به مهمون ها میوه تعارف کنم اومدم بگم بفرمایید انقد استرس داشتم ریختم مهمون 🥲🥲😐😑
یه بار مهمونمون اومده بود بعد گفتن بیا بریم خونه ما منم بچه بودم گفتم نه مامانم گفته بیام منو می زنه😂🤣 ..... جلو فامیل یه ساله ادا بچه ساکتارو در میارم بعد چون بیشتر اوقات خونه مادبزگم هستیم پیش اونا ساکت نیستم حالا جلو فامیل اینقدر ساکت بودم که یهو پدربزرگم یه جکی گفت من که جررر🤣
جلوی خالم داشتم از انیمه حرف میزدم درحالی خالم نمیدونستم انیمه چیه😂😂😂💔💔
یه بار چند نفر از فامیلامون اومدن خونه مون گفتن:ببخشید مزاحم شدیم منم دوباره اشتباهی گفتم:نه بابا مزاحمید یه بارم یه جایی بودیم که کل فامیل دور و نزدیک بودن منم داشتم انیمه میدیدم که یهو فاز برم داشت بلند داد زدم یوایمو
با بچه فامیل بازی کردم چون گوشیم پیشم نبود چاره دیگه ای نداشتم
یادم نمیاد معمولا جلو فامیل همش مثل پرستار از بچه فامیلا نگه داری می کردم اصلا وقت نکردم کاری انجام بدم که تازه بخواد مسخره باشه :((
سر سالاد گفتم کاش به ما هم برسه
والا خاطره مسخره و ضایع اینا ندارم ولی یه بار می خواستم بچه فامیلو بزنم همینکه زدم مامانش اومد تو اتاقممممم://// حالا من موندم چی جواب بدم🥲🫥🙄
یک روز کیدراما دیده بودم جلو فامیلا گفتم شیبال ولی خدا رو شکر هیشکی نفهمید چی گفتم 🤲
وسط مراسم روضه عمه مامانم من و دختر خالم و خواهرم رفتیم توی اتاق با کفش پاشنه بلند و عینک آفتابی و میکاپ وسط جمع گریه ، اومدیم رقصیدیم ، بعد عمه مامانم اینطوری بود که بهشون توجه نکنین بچه هستند . وقتی مراسم تموم شد ما رفتیم میکروفونو برداشتیم آهنگ خوندیم 😁😁
خیلی کارا کردم... یکی این بود که چای و قند به خانواده تعارف کردم و بابام در اومد گفت این قنده؟؟ و رفتم یکیشو خوردم دیدم قرص نعناع بوده🥲 یکی دیگشون این بود یهو جونگ کوک اومد تو تلویزیون و من جلو خانواده بلند شدم... بعد با کله سر خوردم رو سرامیکا و پرت شدم تو تلویزیون🥲
داشتم با گوشی بازی میکردم بابام گفت عینکمو بدم من گوشیشو دادم تازه به خودشم نه به عمو مامانم😖
ی بازیگری استوری گذاشته بود توش گریه میکرد داد میزد جیغ میزد(شب عید شوهرش بچه شو برده بود) مامانم نشون خاله ها و زندایی م نشون داد هی میگفتن گنا دارع و اینجور حرفا دایی م میگفت این دروغگوعه فقط دنبال توجه عه فقط میخواد فالور جمع کنع منم عصبی شدم گفتم: عععععععع بس کن دیگه فقط میخوای زیر سوال ببری مامانم جوری چش غره میرفت ولی من حرف بدی نزدم😐
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)