بیاید اینجا و خاطرات خنده دارتون توی مدرسه یا جلوی فامیل و.... بگید تا بخندیم. جدید باشه و برنده ۱۰۰۰۰ امتیاز داره
اتمام مسابقه | 1402/12/07 |
ظرفیت مسابقه | 50 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز توسط لایک کاربران |
وقتی چهارسالم بود دختر عمومو تو طویله زندانی کردم😔😂
اولین روز کلاس های تابستونی مدرسه بود، کلاس ما طبقه آخر بود و دفتر دبیران هم زیر طبقه ما بود . از زیست خوشم نمیومد و زنگ اول هم قرار بود زیست داشته باشیم . وقتی معلمون می خواسته از پله ها بیاد بالا من یه بطری ۱ لیتری آب رو از بالا بدون اینکه کسی ببینه روی سرش خالی کردم😅 وقتی اومد سر کلاس حدودا ۱ ساعت از تایم کلاس گذشته بود و من از این کارم هنوز احساس پیروزی می کنم😏 چون معلم خیلی خشک و لجبازیه و سوال های بچه ها رو جواب نمیده😊
وییی بهترین خاطره ی من و البته خنده دار ترین تو بچگی😔😂من حدودا ۶ سالم بود دختر داییم ۷ سالش چون یه سال ازم بزرگتره ما کلا خیلی باهم صمیمیم ما نشسته بودیم داشتیم سروصدا میکردیم و درمورد(چوب معلم گله هرکی نخوره خله) حرف میزدیم دایی بنده خواب بود و مام جیغ میزدیم و بازی میکردیم میخندیدیم و سروکله هم میزدیم بد داییم اومد این دختردایی مارو به صورت فجیعی برد و منم خندم گرفته بود اخه معلم از جاش پاشده بود و دختر داییم و چوب الود کرد(الکی😂)بعدم اومدیم اون رفت قاطی مرغا رفتم بهش گفتم چوب معلم گل بود
یه روز داشتم دوستم رو دس مین داختم که بعد فهمیدم معاون بوده 👨🦲👨🦲
وقتی پوست موز رو به سمت خواهرم پرت کردم و موقع جا خالی دادن با سر رفت توی سطل آشغال🦄
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)