این داستان وقتی داشتم این تیکه از اهنگ امیر خلوتو گوش میدادم به ذهنم رسید: مثل کرمی که انگیزه تو سینش سوخت شد عاشق تاریکی و تو پیش موند
دیگر کار پیله ام تمام شده بود. خیلی نرم بود و اندازه اش هم مناسب بود. درون پیله خیلی تاریک بود انقدر تاریک که فرق بسته بودن چشمانم را با باز بودنش احساس نمیکردم، ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
به کتابچه ی لونا نیز سر بزنید 🎍
اسم کتاب های کتابخانه ی لونا : دخترک گمشده 🌹
داستان عالییییییی
وای عزیزم عالیه
ممنون از نظر قشنگت؛)
:)