part 1 ناشناس x -- x

از زبان نائومی🍡💖 :........................ یک روز رو اعصاب دیگه 😀 باید برم سر کلاس انلاین 💔💔💔 راستی 😅سلام من نائومی هستم و 12 سالمه 🍡 صبحونه ام رو اماده کردم و رفتم سر کلاس ریاضی 😀 ولی معلم نمیدونست چه خبره 😈 نمیدونست ما 8 تا یواشکی داخل یک سایت دیگه سر کلاس حرف میزنیم 😀😈😱به هر حال رفتم داخل کلاسینار و شروع کردیم به حرف زدن که یک دفعه...

که یک دفعه جسی گفت :(نائومی خانم داره صدات میکنه 😱) منم هول هولکی رفتم داخل اون یکی تب و گفتم :( بله خانم؟) معلم گفت :( گفتم سوال 8 رو بخون 😠) من خوندم :( علی 10 تا موز دارد. او یکی از موز هایش را به مریم میدهد. اوتوبوس 5 دقیقه دیر به مدرسه میرسد. دمای خورشید را حساب کن 😱😱😱) معلم : ( خب جواب؟ ) من سریع تو کلاسینار لز بچه ها جوابو پرسیدم و برگشتم و گفتم :( 698 سانتی گراد) معلم :( درسته ) و من یکی نفس راحت کشیدم 😯

بالاخره زنگ تفریح شد و شروع کردیم بدون استرس صحبت کردن 😂 داخل گروهمون داد و هوار شده بود 😐😂که یهو دیدیم یکی جوین شد 😯 ناشناس؟ این کیه؟؟؟ همه جلوی تصویر های خودمونو گرفتیم و دیدیم رفت 🤨قرار گذاشتیم دفعه ی بعدی تصویر یا میکروفونو باز کنیم چون انا مدیر گروه بود و این اجازه رو داشت 😀اما یک دفعه برق خونمون رفت 🤨🤨🤨یهو دیدم بچه ها جیغ زدم و من برگشتم و دیدم که 😱😱😱😱

پارت بعد رو یا امشب یا بعدا میدم 😀 بسوزید 😂😂