10 اسلاید امتیازی توسط: منتقل شده انتشار: 1 سال پیش 11 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
شرمنده اینقد دیر شد نمیتونستم وارد تستچش شم😔
سارینا لباسا رو پهن کرد اومد گفت«ووهییییییی چقد هوا سرده» ساشا گفت«کَل دوگا میخواستی فولاد ذوب شه» «آخه خیلی سرده هیچوقت اینجوری نبود» «آره خیلی هوا سرد شده» «حالا اب این وضعیت باید پاشیم مدرسه بیایم» «حالا یه کاریش میکنیم» سارینا در حال لرزیدن گفت«سردههههههه🥶» شاهین گفت«تابستون میگیم گرمه زمستون سرده پاییز میگیم هوا هم که زرتی تاریک میشه خود بهار هم یا میگیم گرمه یا میگیم سرده، بعد به شهر چهار فصلمون افتخار میکنیم😂» سارینا گفت«والا شهر ما بیشتر دو فصله یا تابستونه یا زمستون» همه خندیدن ساشا زد به درست سارینا گفت«خدا نکشتت دختر😂»
سونیا تلوزیونو روشن کرد شبکه خبر اومد خبرگذار گفت«سراسر کالدورا دچار یخبندا شده است و تمامی مدارس، دانشگاه ها و آموزشگاه ها به علت کولاک کالدورا تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد و تا زمان پایان یخبندان تمامی درس ها آموزش ها به صورت مجازی صورت میگیرد؛ اینترنت رایگان در اختیار تمامی ساکنان کالدورا قرار میگیرد» سارینا و ساشا همزمان گفتن«مجازی؟! نهههههههههههههه😫😫» سارینا گفت«وااای سرود و نمایشو چیکار کنیم» ساشا گفت«نمایشگاهو چیکار کنیم» سونیا گفت«فک نکنم خیلی طول بکشه» سارینا با ناله گفت«یه ماه دیگه عیده همین الانشم عقبیم» سونیا شونه هاشو بالا انداخت
و اما آموزش مجازی😐😂 سارینا روی صندلی پشت لب تاب نشسته بود و هدفن گذاشته بود رو گوشش داشت وبکنشو روشن میکرد. وبکنو روشن کرد و گفت«سلام خانم» «سلام آماده ای» «بله» «خب صفحه 112 رو بخون و توضیح بده» سارینا شروع کرد به خوندن و بعد توضیح داد کعلم گفت«ممنون» «خواهش میکنم» نفر بعد کیدا
***
و اما ساشااااااااااااا😂
وضعیت ظاهری و باطنی ساشا مثل سارینا بود ولی وضعیت کلاسش مثل سارینا نبود معلم داشت یکی از بچه هارو به خاطر درس نخوندنش دعوا میکرد ساشا هم سرشو گذاشته بود رو دستاش. یهو جان تو گروه دوستا گفت«چقد این کدای خنگه» ساشا گفت«خیلی» بعد دوباره گفت«بالاخره یکیو پیدا کرد از هنری خنگ تر😂» «هنری نخدید» معلم یهو گفت«انکور» «بله خانم» «وبکنتو روشن کن» «چشم» وبکنشو روشن کرد و گفت«سلام خانم» «سلام کتابتو ببند» ساشا کتابشو آورد بالا«بستست» «خب» معلم سوال پرسید و ساشا جواب داد آخرش معلم گفت«چه عجب بالاخره یکی درس خونده! ممنون انکور» «خواهش میکنم»
کلاس تموم شد سارینا لب تابشو خاموش کرد و ولو شد رو صندلی. یهو سوزاش پیام داد«من که فقط مردم» «وای آره منم» «چقد آموزش مجازی بده» «خیلی»
***
ساشا هم لب تابو خاموش کرد و بلند شد رفت روی تخت ولو شد. هنری تو گروه پیام داد«چه کلاس داغونی بود» «همه گفتن خیلی. ساشا گفت «کی این کولاک تموم میشه مردیم😫» جان گفت«آره واقعا الان من پالتو پوشیندم شال گردنو کشیدم رو دهنم کلاه گذاشتم سرم شلوار جوراب هم پوشیدم بیخ بخاری 50 درجه نشستم همه در و پنجره ها هم بستست باز سردمه» ساشا گفت«هر جات باز میشه از اونجا سرما میاد تو»همه گفتن آره
یک هفته بعد...
هوا بهتر شده بود و همه امیدوار بودن که مدارس باز بشه. شبکه خبر اعلام کرد«خوشبختانه کولاک کالدورا بیشتر از یک هفته طول نکشیدو از روز سانو (همون شنبه خودمون) و تمامی مدارس، دانشگاه ها و آموزشگاه ها به صورت حضوری و طبق روال قبل برگذار میشود» سارینا و ساشا هورا کشیدن و همدیگه رو بغل کردن
***
سارینا رو ساشا وسایل نمایشگاه رو آماده کردن که ستنو تحویل بدن. سارینا آخری رنگو به آخرین م جسمه زد و گذاشتش رو میز و گفت«اینم از این» روی میز پر از مجسمه بود ساشا گفت«حالا چجوری ببریم اینا رو» سارینا گفت«یه جوری میبریم» بعد گفت«خدا کنه بتونیم برای نمایش خودمونو آماده کنیم» «آماده میکنید نگران نباش» سارینا سرشو کج کرد و شونه هاشو انداخت بالا
روز سانو...
سارینا و ساشا هرکدوم سه چهار تا تابلو رو روی هم تو هر دستشون نگه داشته بودن و رو رو هر کدومشون کلی مجسمه بزرگ و کوچیک بود. رفتن کیف هاشونو گذاشتن تو کلاساشون و کار هاشونو بردن به مدیر تحویل دادن و رفتن تو کلاس. همه داشتن در مورد کولاک و کلاس های مجازی حرف میزدن که این یه هفته چقد سخت بود و یه هفته مثل یه ماه گذشت. یهو سوران به سارینا گفت«سارینا به نظر تو میتونیم نمایشو برسونیم» سارینا ابرو هاشو بالا انذاخت و سرشو کج کرد و گفت«امیدوارم برسونیم» معلم اومد تو کلاس و همه بلند شدن معلم گفت«بفرمایید» همه نشستن معلم گفت«خدا رو شکر که کولاک تموم شد و ما دوباره دور هم جمع شدیم خیلی خوشحالم که کلاس های مجازی و به قول خانم انکور اسارت تموم شد و دوباره ما کنار هم هستیم. انکور لطفا لیست حظور غیاب رو بیار» سارینا لیست رو برد وکلاس شرو شد
ساشا اینا داشتن به کلاس های کجازی فحش می دادن😐😂ساشا گفت«به قول سارینا کلاس مجازی نگو اسارت بگو» یکی از دخترا از اونور گفت«عهههههههههههههه! سارینا کیه اونوقت😉» ساشا با حلحن طعنه آمیز گفت«خواهرمه» دختره ضایع شد و خودشو جمع کرد ساشا هم ایشی کرد و برگشت.معلم اومد تو همه بلند شدن معلم گفت«بفرمایید» همه نشستن معلم گفت«خدا رو شکر که کولا. تموم شد و مدارس باز شد و حالا عین آدم کلاس برگذار میکنیم کلاسای مجازی که کشت مارو فقط یکی نتش قطع میشد یکی تصویرو نمیدید یکی شارژش تموم میشد یکی برقاشون میرفت هزار جور بلا سرمون اومد تو اون یه هفته» ساشا گفت«به قول خواهر من اسیر شده بودیم» «آره واقعا» بعد گفت«خب انکور لیست رو بیار» ساشا لیست حضور غیاب رو داد رفت نشست
زنگ تفریح...
امروز مدرسه تو شاد ترین حالت ممکن قرار داشت. همه جا پر از هیاهوی شادی بود. این یه هفته واقعا مثل یه ماه گذشت. یهو صدای خانم کبانا(کبانا بود؟😐) از بلندگو اومد«بچه های نمایش لطفا به سالن ورزش بیاید» بچه ها رفتن سالن ورزش خانم کبانا اومد گفت«سلام بچه هاب عزیز، ما میخوایم که این نمایش رو هر چه سریع تر آماده کنیم و خیییییییلی عقبیم تو این یه هفته خییییییییلی عقب افتادیم واقعا خیلی بد شد به خاطر همین علاوه بر زنگ های هنر و ورزشتون زنگ های تفریح هم کار میکنیم به امید این که بتونیم تا عید این نمایش رو آماده کنیم لطفا آماده شید . بچه ها آماده شدن و تمرین رو شروع کردن
نمایش رو به حد کافی جلو بردن خانم کبانا گفت«واقعا خیلی عالی بود خیلی خوب جلو بردیم اینجوری بریم جلو تا عید نمایشو آماده میکنیم خیلی خوبه» همون لحظه زنگ خورد خانم کبانا گفت«خیل خب بچه ها زنگ بعد میبینمتو بفرمایید سر کلاساتون» بچه ها رفتن سر کلاس همه میگفتن وای چقد خوب بردیمش چلو واقعا عالی بود. بچه ها رفتن نشستن سر جاشون سوزان گفت«اینم از نمایش» «سارینا گفت«آره» تکین اومد گفت«سارینا خانم میشه امروز بریم با هم ریاضی کار کنیم» ایلیا گفت«کاش درس ها هم مثل نمایش اینجوری یهو کلی میرفتن جلو» بعد خندیدن سارینا گفت«باشه» «مرسی»تکین خواست بره سارینا دستشو گرفت و گفت«درضمن. دیگه به من نگو سارینا ~خانم~» «خب چی بگم» «بگو سارینا» تکین چندلحضه بعد گفت«او. باشه» سارینا دستشو ول کرد و نگاهشو ازش گرفت و تکین رفت نشست ایلیا گفت«قدم خوبی بود😉» «برو بابا😅»
خب این پارت هم تموم شد
تصویر تست آبشار کاروباست
تا پارت بعد بای👋💖💞
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
-حالا این سارینا کیه اونوقت؟😉
+خواهرمه😐
-🫥😶🫠
(واکنش من به این دیالوگ): 😂💔🗿🤣😅
ممنون بابت کامنتت✨
چقد غلط غلوط نوشتم😐😂🤦♀️
با هزار بدبختی منتشرش کردم😐😂🤦♀️