خب اینم پارت جدید:)) امیدوارم دوستش داشته باشین • لطفا رد نکنಥ‿ಥ•
دختر گره پارچه را تند تر کرد و لئوناردو همچنان ساکت و بدون حرکت بود. انگشت های کشیده اش رو روی گردن پسر کشید و لب هایش را با زبونش خیس کرد. به آرومی لب زد:-خونت خیلی گرمه...
با همین جمله، کارش رو شروع کرد. دندان های تیز و درازش را، وارد کردن پسرک کرد و شروع به خوردن خون کرد؛ولی بازم همچنان بی حرکت بود و تنها با فشار دادن مشتش، دردی که داشت تخلیه میکرد.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
پس چرا ادامه این داستانو نمیزاری 😐😭😭😭
گذاشتم نمیاد ؛_؛
•́ ‿ ,•̀
نگران لئو هستم 🥲💜
بچم درد میکشه؛-؛
میبینم (。ŏ﹏ŏ)
ترو خدا امروز یه قسمت دیگه هم بزار🥲🥲🥲🥲
نوشتم چشمD:
وایییی ممنون
محشرههههههههه
ممنوننننننن(╥﹏╥)💞
(~ ̄³ ̄)~
دیدی به قولم عمل کردم و خودم تستت رو بررسی کردم (~ ̄³ ̄)~😍🤩💜
آریگاتووووو⊂((・▽・))⊃ಥ‿ಥ
(◍•ᴗ•◍)❤