نتظر جان منتشر پلیز
و اما جونگ کوک که یهو پرستار که اومد بیرون و پریسا پرید سمتش یهو یادش اومد که خرید نکرده و اگر نکنه مطمئنن توسط اعضا به 7 یا 8 تا روش سمورایی... پس تا وقت بود وقتی پریسا هواسش نبود رفت بیرون و در نتیجه کلا حرفای پرشتار و نشنید. پرستار: فقط... پریسا: میتونم ببینمش؟ پرستار: عا😐 بله. (بدبخت میخواست حرف بزنه) پریسا سریع از کنار پرستار رد شد و پیش ا/ت رفت. وقت بالا سرش رفت با صحنه ای مواجه شد که خیلی باعث شکستنش شد. به یکی از دستای ا/ت سرم وصل بود و روی دهنشم ماسک تنفسی و اکسیژن. پریسا دستشو جلوی دهنش گذاشت و آروم گریه کرد. ا/ت بیهوش بود. یه نیم ساعتی پریسا روی صندلی کنار ا/ت نشست. که کم کم ا/ت دستاشو نکون داد آروم.و بعد خیلی آروم چشماش ر باز کرد. پریسا خیلی خوشحال بود و سریع داد زد دکتررررر و پرستار و اینا. دکترا و پرستارا اومدن تو اتاق و کاراشونو انجام دادن و پریسا رفت کارای مرخصی ا/ت رو انجام بده. خلاصه قرار شد امروز رو ا/ت تحت مراقبت باشه و فردا مرخصش کنن.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
عالی
وای عالییییی بود
منتظر پارت بعد میمونم 💜💜💜
لطفاااا زودتر بزارششش
چشم💜💜💜
واییییی بعدیییییی
حتما💜
ععععععاللییییییییییییی
💜
لایک شد.
عاشق داستانت شدم همونی که میخواستم.
پارت بعدی پلیز♡
ممنون 💜
حتما فقط چون مامانم جدیدا حساس شده شاید یکمی دیر بشه
میشه فالوم کنی