5 تا نظر تا پارت بعدی پیغام نویسنده:زود قضاوت نکنید 🤗
یه قطره اشک از روی گونه هام سرخورد سعی کردم لباسم ودرست کنم تا بدنم پیدا نباشه اما پارکی ها زیاد بودن و نمیشد جیمین کتش و دراورد و دور بدنم پیچیید، شونه هام وگرفتن و برد سمت اتاق خودش، کوک بدون هیچ حرفی جیمین و هل داد و کتش و از دورم برداشت و پرت کرد توی صورت جیمین من از زمین بلند کرد و برد توی اتاق خودمون بدون هیچ حرفی لباسمو درامد و لباس جدید کرد تنم کرد یکم معذب شدم اما نه حرفی زدم و تنها کاری که کردم تماشا بود بعد تمام شدن کارش دستمو گرفت و از اتاق اورد بیرون داشت من و به سمت در خروجی میبرد اما جیمین دست من و گرفت و مانع شد«داری چه غلطی میکنی»«به تو هیچ ربطی نداره » «ربطش اینه اون خدمتکار منه»«خدمت کارت بود»بعد از این حرف دستم و از توی دست جیمین کشید و دوباره به راهش ادامه داد توی حیات صدای فریاد جین هو رو شنیدم که میگفت هنوز تموم نشده منتظر من باش، اهمیتی به حرفاش ندادم چیزی شروع نشده بود که بخواد تموم بشه خودم و دست کوک سپردم تا هرجا میخواد ببره
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
بچه ها به خاطر گزارش مجبور شدم بعضی قسمت که نه خیلی هارو از پارت 22 حذف کنم اگه نفهمیدی چی شد یا بی ربط و بی معنی بود، داستان این مدلی نبوده یه قسمت طولانی ازش حذف شده😐💞
سلام عالی به داستانا منم سر بزنید
سلام ممنون حتما 🤜😄
عالی بود عاجو
بهترین بود
اما نمیدونم بین کوک و جیمین گیر کردم😔😄😄😄
ممنون عاجی