حدقل 3 تا نظر تا پارت بعد رو بزارم 😁
بعد از شام همه رفتن تو اتاقاشون من و کوک هم رفتیم توی اتاقمون رخت خوابم و اون طرف اتاق پهن کردن با کوک خیلی فاصله داشت با دیدن این صحنه جا خورد اومد کنارم نشست و با تعجب گفت :تهیانگ همه این کارا فقط به خاطر اینکه اون خانم بهم گفت خوشگل؟ ، جوابش و ندادم رو به مو برگردوندم و به کارم ادامه دادم اما بی توجه ای من مانع حرف زدنش نشد «تهیانگ واقعا درکت نمیکنم حتی به خودت اجازه دادی به اقای پارک نزدیک بشی و با اسم کوچیک صداش بزنی فقط چون یه زن بهم گفته خوشگل به نظرم واقعا احمقانه و بچه گانه هست»اما به نظر خودم اصلا بچه گانه نبود اون به خانمه گفته تو دل برو در صورتی که تاحالا به من نگفته بود به خاطر همین دوباره هم جوابش و ندادم حتی به صورتشم نگاه نکردم بعد از درست کردن رخت خوابم اومدم بلند شدم از پیشش برم که مچ دستمو گرفت و اجازه نداد تکون بخورم اما من بازم تلاش کردم دستمو از توی دستش در بیارم اما تنها نتونستم بلکه پرت شدم توی بغلش سرش و تولد جلو من و محکم گرفت که نتونم تکون بخورم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
عالی بود :)
مرسی **
مث همیشه عالی
فقط تهیانگ ب کوک برسون تمام
چشم😂💔
عالی بود عاجی
پرفکتتتت😂
حالا محض خدا جیمین عاشق تهیانگ نکنی😂😂😂😂😂😂
مرسی عاجی
😂😂
محشر بود آجو🙃بی نظییییییییییییییییر بود😗نه خعلی هم خوف نوشتی🤍🖤راستی اجی اسمتو بهم نگفتی اسمت چیه؟
ممنون عاجی
تینا 🦋
خواهش اسم قشنگی داری