اهنگ اخر

هلن : وقتى بيدار شدم به چشمانم نور سفيدى خورد چشمانم را در هم فشردم كه فهميدم درون بيمارستانم كه ديدم بچه ها بآلام سرم هستند وگفتنند حالم خوبه من: معلومه چى شده چند ساعت اينجا م كلوئى : هلن جون باهوش شدى و الان ٣ روز كه اينجايى من : وا من اين همه خوابيديم من اى كه ٣ ساعت بيشتر نميتونستم بخوابم

بعد اون روز رفتيم خونه كه عمو و لوكا هم پچ پچ ميكردم كه بلخره لوكا با داد گفت بايد بدونه بايد من : چى شده عمو جون لوكا : بابا بايد بگى اون حق داره لطفا من : من حق فهميدم چى رو دارم

عمو من من كنان گفت دخترم ببين دكتر گفت تو سرطان جهت باغته دارى عزيزم من واقعا نميدونم بايد چيكار كنم و و و فقط تا ٤ ماه پيشمون هستى من عمو با ناراحتى بلند شد و سمت اتاق رفت و در رو با عصبانيت كوبيه لوكا هم اونجا داشت أروم گريه ميكرد من : پسر عمو گريه نكن مهم نيست ميرم پيش مامان و بابام لوكا با عصبانيت بلند شد و گفت چرا چرا ميخواى اينقدر برى

فكر من بدبخت رو كردى ميفهمى دلم رو اصلا فهميدى شما چرا منو ألكس از گروه جدا سديم بخاطر ادوارد بخاطر اون كه ياد أورى نشه

🖤🖤🖤🖤🖤🖤🎧🎧🎧🎧