سلام. من شخص خاصی نیستم. این اولین تستمه لطفاً ناظر ردش نکن.
از اولش همه چیز عجیب به نظر رسید. خودش هم گیج شده بود که اگر از جایی شروع کند که پایانش بن بست باشد آن وقت چه اتفاقی خواهد افتاد؟ به هر حال از جایش بلند شد و به طرف در رفت. در را آرام و با ظرافت باز کرد تا کسی متوجه شیطنتش نشود.گام به گام با لباس آبی فسفری که به تن داشت از کنار اتاق های مختلف میگذشت و شماره ی آنها را با خود زمزمه میکرد:(( 12،65،14،59و...)) سنجاق کوچکی را از لای موهایش بیرون آورد و آرام مشغول باز کردن قفل شد. انگار امواج مهیبی به مغزش واکنش نشان می دادند و یک دفعه یک عطسه ی بزرگ همه چیز را بهم ریخت. روبروی اتاق آشپزی دقیقا اتاق آشپز بود که مرد خیلی تیزی هم بود همیشه از کارهای او با خبر میشد. با خود گفت:((خب،بنظرم کارم ساخته شد.)) و آشپز با موهای ژولیده از اتاق بیرون آمد و به او خیره شد پس از چند لحظه ریوا خود را روی صندلی داخل دفتر مدیر دید.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
آخرای تستت رو یکم به نظرم خراب کردی چون خیلی غیر منطقی بود مدیر یهویی بیاد بهش بگه بیا برو از این دریچه به آرزو هات برس اولش باید یه مقدمه ای میزاشتی یا یه فلش یکی که بفهمیم چی شد که اینجوری شد (میدونم خیلی زود قضاوت میکنم 😅ناراحت نشی یه وقت ؟)بنظرم داستان باحالی قراره بشه حتما ادامش بده میخوام ببینم چی قراره بشه 🥰
اولین کامنت.....
کتابخوان های عزیز.... نظرسنجی آخرم؟
اگه میخوای پین، اگه میخوای پاک
تشکررر