9 اسلاید پست توسط: ᖇᑌᗷY ✧ انتشار: 1 ماه پیش 37 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
امروز چندتا پارتو بنویسم کار خودمو راحت کنم 😔 🍰 ناظر زیبآ ، چیز بدی نداره ، حداقل ۳ ستاره بده که شخصی نشه ♡ دسته هم انیمه زدم چونکه بهش ربط داره *گفتم شاید بگی باید تو دسته ی داستانا بزنی
هعی ، پارت دوم 😐💛 پارت قبلی ۶ لایک و ۱۰ مرتبه انجام شده :| من اصلا ناراحت نیستم . . .
یاشیرو جارو رو با دستاش جلوی ما گرفت و داد زد : 《 هاناکو سان ! کمکم کن ! 》 همه جیغ زدیم : 《هاناکوساننننن ! 》 یاشیرو یک قدم عقب رفت و گفت : 《 کو لطفا تو بیااااا》 بازم جیغ زدیم و گفتیم : 《 کوووووو ؟ 》 یاشیرو دست به کمر شد و گفت : 《ای باباااا ! شما که همرو میشناسین》 اصلا شما کی هستین ؟ هانا : 《 میشه بگی هاناکو زودتر بیاد ؟》
یاشیرو :《 میتونین توی خوابگاه قدیمی بمونین ، کسی اونجا نمیره .》 روبی : 《 مرسی یاشیروچان !》هانا : 《 پس هاناکو چی میشهههه؟!》 سوکی : 《 عقلتو از دست دادی؟! میخوای با یک روح ارتباط برقرار کنی؟》 آرورا : 《من که خوابم میاد !》یاشیرو :《بیاین بریم تا جای اتاقو نشون بدم》
راه افتادیم. آویناچان با کاغذی که پیدا کرده بود یک دوربین درست کرده بود و مثل دزد دریایی ها جلوی خودش گرفت بود 😔👌 شیمازاکی :《امیدوارم هرچه زودتر بتونیم برگردیم》 هانا : 《ولی من اول باید هاناکو رو ببینمممم!》روبی : 《وای چه گیری دادیا !》نگاهی به ساعت مچیم کردم. مثل اینکه زمان اینجا ۸ شبه . هواهم تاریک بود. یاشیرو : 《اتاق اینجاست ، کسی زیادی توش نمیره. کلا ۲ ساله که الکی همینجاست.... خب من دیگه برم ، باید خونه بخوابم. موفق باشین !》هممون گفتیم : 《موفق هستیم !》یاشیرو درحالی که خمیازه میکشید رفت. همه روی تشک های پاره شده روی زمین با پتو های آبی رنگ چهار خونه خوابشون برده بود جز منو شیمازاکی. شیمازاکی :《رورو چان....》روبی :《چی شده شیماچان؟!》
شیمازاکی :《اگه بر نگردیم همش تقصیر منه !》شیماچان رو بغل کردم و گفتم :《مردم اشتباه میکنن ، اشکالی نداره. مثلا من یک سوتی ی افتضاح داده بودم اونم توی جمع! از هانا بپرس البته ببین قبلش خوابه یا نه 》شیمازاکی رفت تا از هانا بپرسه که دید هانا سر جاش نیست. جیغ بلندی زد : 《هانا فرار کرده!》 هممون بیدار شدیم و رفتیم راهرو هارو گشتیم. هانا توی توالت طبقه ی سوم مشغول احضار هاناکو بود
هانا :《هاناکو سان ! هاناکو سان! اینجایید》ناگهان در باز شد. ماهم همون موقع رسیدیم. آویناچان :《داری چیکار میکنی هانا !؟》اما دیگه خیلی دیر شده بود. هاناکو احضار شده بود. هانا :《وایییی بیا بغلمممم》هانا پرید بغل هاناکو. هاناکو :《اصلا شما کی هستین؟!》هانا رو ول کرد و هاکوجودای (همون گوی های روح دارش) هارو جلوی ما گرفت. هانا :《وایسا من برات توضیح بدم》
هاناکو :《یعنی چیییی!؟ ما انیمه ایم؟!》سوکی :《قرار نیست همیشه حقیقت خوش باشه خواهرم 😔👌》هاناکو:《ولی اینطوری نمیشه ! اگه تو دنیای شما ما وجود نداریم و نمیشه بیایم پیشمون پس شما چطوری اومدین !؟》 آرورا : 《میگم که بچه گفت توسط یک ربات اومدیم》هانا : 《هاناکو تاحالا بهت گفتم چقدر دوستت دارمممم؟!》هاناکو :《فکر کنم این بچه حالش خوب نیست، یه سر ببرینش پیش تسوچیگوموری چکش کنه》روبی :《خیلی هم حالش خوبه ولی تو کارکتر موردعلاقشی به خاطر همین ذوق خر شده 😅》رفتیم توی اتاق تا بخوابیم. فردا کله ی صحر بیدار شدیم. ساعت ۶. به به من واسه مدرسه انقدر زود بیدار نمیشم 😌👏
یاشیرو در اتاقو باز کرد :《 سلام بچه ها ! میاین که صبحونه بخوریم؟! هرکی پرسید شما کی هستین بگین دانش آموز انتقالی هستین 》همه قبول کردیم و رفتیم اون پایین یچیزی بخوریم. همه چشمشون به ما بود. منم پشت سرمو نگاه میکردم که حواسم نبود و خوردم به یکی از دانش آموزا. اون خیلی دست پاچه شده بود :《حالت خوبه دختر؟》چشمامو باز کردم و گفتم :《آر.....》چیزی که دیدمو باور نمیکردم. سریع بلند شدمو گفتم :《تو میناموتو کو هستی درسته؟!》《آره ببخشید ولی شما؟!》 دستشو گرفتم و دوییدیم سمت یجایی که کسی نباشه
*ماجرارو گفتم به سرعتی دویدن سونیک | کو : 《خب یعنی اگه من انیمه عم پس آخرش شبیه ترو-نی میشمممم؟!》روبی : 《واییی کلافهم کردییی! از یاشیرو بخوا همه چیو بگه. من باید برم. باشه؟》سریع دویدم رفتم پیش هانا. روبی : 《وایییی هانا نمیدونی چی شدهههههه!》هانا : 《معلومه که نمیدونم😌》روبی :《کو رو پیداکردمممم!》هانا :《چیییی؟ تو الان پیش کو بودی؟! بدون ما؟! وای خدا از دست تو اگه گم بشی چیکار کنیم؟》یاشیرو وایساد. ماهم وایسادیم. بعدش یاشیرو برگشت و به نگاه کردو گفت :《خیلی خب ! رسیدیم! اینجا سالن غذا خوریه ، هرچی میخواین سفارش بدین》همونطور که میرفتیم غذا بخریم همه به ما زل زده بودند
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
درود ، روبی هستم
میخوام از تستچی برم ولی بعضی اوقات سر میزنم . دیگه کسی به اسم روبی توی تستچی با پستای من وجود نداره و اگه ببینم کسی از پستام اصکی رفته برخورد میکنم ✅
خیلی خوشحالم که قبل از رفتنم هوام رو داشتید و حمایت کردین
پایان ماهم رسید ، امیدوارم که بتونم در آینده ای نزدیک دوباره ببینمتون
بدرود
روبی نرو؛ :) لطفا بخاطر دوستات؛ :)
:]
هعی چرا میریییی ؟ 🥲
نرو
@ᖇᑌᗷY ✧
درود ، روبی هستممیخوام از تستچی برم ولی بعضی اوقات سر میزنم . دیگه کسی به اسم روبی توی تستچی با پستای من وجود نداره و اگه ببینم کسی از پستام اصکی رفته برخورد میکنم ✅خیلی خوشحالم که قبل از رفتنم هوام رو داشتید و حمایت کردینپایان ماهم رسید ، امیدوارم که بتونم در آینده ای نزدیک دوباره ببینمتونبدرود
______
پدرگورباااااااااا😭😭😭😭😭😭چرا میریییییییییییی😭😭😭😭😭😭😭بیترادبببب حدقل دلیل بگوووووووو
بچه ها پارت بعدی یکشنبه آپلود میشه 🗿🤲
عالییی بود :>
پارت بعدی کی میاد ؟؟؟؟
فکر کنم دو سه روز دیگه کارش تموم بشه
میخوام با پارت چهارم همزمان آپلود کنم
فکر کنم دو سه روز دیگه کارش تموم بشه
میخوام با پارت چهارم همزمان آپلود کنم
آها باشه ممنون 💙
💕
مثل پارت قبل عالی بود :)
عالیی بوددد
پستام این چند وقته :
۱۰ مرتبه انجام شده
۶ لایک
یعنی به شدت کویره تستچی 😌👌