خواهر تنبل من

اول بالا رو بخون

سلام من کیتی هستم. خواهر بزرگتر خانوم روبی. روبی بیرون از خونه یه دختر بی نقضه اما داخل خونه، پدر منو درمیاره. از اونجایی که من و روبی برای درس خوندن به سئول اومدیم، پدر مادرمون هنوز تو امریکان. حالا خانوم روبی به انوان یه بچه ی کلاس سومی بی نقض شناخته میشه. اما.... روبی خانوم یه توانایی داره که میتونه قد و وزن خودش رو تغییر بده. داخل خونه قد و وزن خودش رو به یه بچه یه ساله تغییر میده و نقش یه نوزاد رو بازی میکنه و تنبلی میکنه. داخل خونه همش چرت و پرت میگه و یه جوری اینکارو میکنه که مجبور شدم براش گهواره و دندونی و رورورک بگیرم. نه تمرین میکنه نه درس میخونه. داخل مدرسه هم همیشه اوله. گاهی حتا با قیافه یه سالش تو بقل من میاد بیرون. گاهی شیر خشک هم میخوره. بگذریم حالا که شرایط ما رو فهمیدین؛ بریم سراغ داستان!

یه روز داشتم از دانشگاه میومدم که اتوبوس مدرسه ی روبی رو دیدم. گفتم توقف کنه و روبی رو برداشتم. تو راه داشت. یه چیزی زمزمه میکرد. با دقت گوش دادم و فهمیدم که میگه«تو امتحان رد شدم.» منم که تا حالا ندیده بودم رد شه و بی تفاوتی کردم. تو خونه قبل از اینکه نقش یه ساله هارو بازی کنه بهم گفت رد شده. منم گفتم اشکال نداره و مهم اینه که یاد گرفته. بعد طبق معمول شروع کرد نقش یه ساله هارو بازی کردن. شیرشو درست کردم و رفتم خرید. وقتی برگشتم دیدم تو گهواره داره گریه میکنه. گفتم یه چیزی بگو نمیتونست حرف بزنه. به مدرسه زنگ زدم گفتم مریضه. سعی کردم کاری کنم به شکل ده سالش برگرده نمیشد. منم مثل وقتی یه سالش بود باهاش رفتار کردم.

باهاش بازی کردم، کمکش کردم راه بره. همه کار کردم. هیچی که هیچی. منم خوابوندمش. بیدار شد در کمال ناباوری به شکل ده سالش برگشت. بهش گفتم حق نداره تا هفته بعد قد و وزنش رو تغییر بده. امتحانات میانترم داشت شروع میشد و من مجبورش کردم درس بخونه. ادامش پارت بعد