داستان گمشده قسمت ⁸
بعد آگوست فهمید که او پدر دراکو است. لوسیوس مالفوی. او مردی مغرور با موهای بلند بود و صورتش به دراکو میرفت. خوشبختانه آگوست توانست با دراکو و پدرش به ایستگاه گرینگاتز برود و سوار قطار شود. (به سوی هاگوارتز.رسیدن) (بعد شام*) سالن اجتماعات اسلیترین رمز جدیدی داشت" اصیل زاده " وقتی وارد سالن شدند چندتا جادوگر دور هم نشستند و آگوست و دراکو به آنها پیوستند. آگوست به این طرف و آن طرف نگاه کرد و نگاهش به دختری مو یشمی افتاد که داشت مجله میخواند. ناگهان آگوست توسط دراکو پس گردنی محکمی خورد"حواست کجاست پشمک؟ داریم بحث جدی میکنیم!" "هان؟ چه بحثی؟" یکی از بچه های سال سومی شروع کرد به حرف زدن...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
هـایـ آنجلــ༻
تـسـتـ / پـسـتـتـ عـالـیـ بـود ^-^
مایـلـღ به حـمایـتـ↻ ¿
بـک مـیـدمـ☆♬
خـوشـحـالـ مـیـشـمـ پـیـنـ کـنـیـ彡✯
عالیی
راستی بک میدم🍄🐞
مایل به دیدن بیو و پستام؟
بعد صد سال منتشر شد❤️🩹🩶