هری پاتر «ققنوس شوم باز میگردد»p2

پرده اول _صحنه سوم (کینگز کراس) (در میان جمعیت انبوه ردا پوش سه نوجوان با لباس های اسلیترین و گریفیندور دیده میشوند.آلبوس ،از دور اسکورپیوس را می بیند و به سمت او میرود.هری،جینی،جیمز و لی لی هم به سمت هرماینی و رون میروند.) هری:سلام رون .سلام هرماینی . هرماینی:سلام هری .آلبوس کجاست؟ رز :اونجاست .پیش اسکورپیوس. هرماینی:هی بچه ها زندان آزکابان از سر تا پا خراب شده.شایعه ها میگن که کار دلفینی بوده.دلفی و همه مرگخوار ها هم فرار کردند. (صحنه به سمت آلبوس،رز و اسکورپیوس میرود.لپ های اسکورپیوس گل انداخته و چهره ناراحت رز را میبینیم.) آلبوس:هی رز...چرا ناراحتی؟ (رز میزند زیر گریه) رز:متاسفم آلبوس ...بابت بدرفتاری ای که باهات کردم. می...می...میتونیم امسال دوست باشیم؟! آلبوس:آره رز...گریه نکن. الآنم با جیمز و لیلی بیاید پیش ما.ما میریم تو قطار... اسکورپیوس(کمی خجالتی):جدی...اوه یعنی البته که بیا...

پرده اول _صحنه چهارم (قطار هاگوارتز) (همه بچه ها نشستند.قطار،چند دقیقه است که راه افتاده.هرکدام از بچه ها میخواهند چیزی بگویند ولی نمی‌توانند.ناگهان دختری با ردای اسلیترین ،موهای بلوند و چشم های سبز در را باز میکند.) دختر ناشناس:میتونم بشینم؟؟؟ رز:حتما!بیا تو! اسکورپیوس:این کیه؟؟؟لباس اسلیترینو داره ولی نمیناسمش. رز:ایشون نائومی ان. آلبوس:چی چی می ؟؟؟ نائومی:نائومی.من ماگل زاده ام .مادر بزرگ و پدر بزرگم جادوگرهای بزرگی آن.ولی مادر و پدرم ماگل آن.اونا نمی‌خواستم من به هاگوارتز بیام و خب من ...من ....حافظشونو پاک کردم... لیلی:تو شبیه اسکورپیوسی! جیمز:آره خیلی ! نائومی:ام...شاید اتفاقیه. (ناگهان آلبومی نفسی میکشد و شروع به حرف زدن میکند)

آلبوس:بچه ها ...زندان آزکابان ریخته و همه مرگخوار ها فرار کردند.همینطور دلفی. اون بیکار نمیشینه و هرچی زودتر به هاگوارتز حمله می‌کنه. ما باید خودمون اماده کنیم. ممکنه هر اتفاقی بیفته.پدرم خب ...اون خوابای خوبی نمی‌بینه و زخمش هم درد می‌کنه.میدونین که درد گرفتن زخم هری پاتر نشونه جادوی سیاهه.منم حس خوبی به این ماجرا ندارم. و اینکه توی هاگوارتز ..‌.بهتره باهم باشیم.هرچی تعداد متحدامون بیشتر باشه لشکر قوی تری داریم. نائومی:فعلا که رسیدیم هاگوارتز و هیچ خبری نیست. باید صبر به خرج بدیم و سعی کنیم دوستای جدیدی پیدا کنیم.

پرده اول-صحنه پنجم(هاگوارتز) (بچه ها به صورت منظم دور میز های گریفیندور،اسلیترین،هافلپاف و ریونکلاو نشسته آند.سال اولی ها گروهبندی شدند و اکنون موقع صحبت پروفسور مگانگال هست.) پروفسور مگانگال:قبل از غذا بهتره به صحبت های من گوش بدید.اول از همه مفتخرم که پروفسور «دفاع در برابر جادوی سیاه »مون رو بهتون معرفی کنم.دریییکو مالفوی. (به دریکو لبخند میزند و در جواب لبخند میگیرد. )اون از الان رئیس اسلیترین.(اسلیترین ها دست می‌زنند)و آقای لانگ باتم. رییس گریفیندور .(صدای دست گریفیندوری ها بلند میشود.) حالا از غذاتون لذت ببرید. (دست های پروفسور مگانگال بهم میخورد و بلافاصله میز ها پر از غذا میشوند . ) رز (رو به آلبوس):آلبوس ...بیا بریم کارت دارم. آلبوس:بچه ها من برم .رز کارم داره اسکورپیوس:چی ؟؟بارز ؟تنها؟ آلبوس:اون دختر عممه اسکورپیوس.

پرده اول-صحنه ششم(راهرو های هاگوارتز) رز:باید چی کار کنیم آل؟من نگرانم. آلبوس:باید به پروفسور مالفوی بگیم. رز:چرا؟ آلبوس:خب اون تنها کسیه که همراه ما با دلفی مبارزه کرده..... باید بریم بهش بگیم... رز:اره درسته...پس نیمه شب راهروی اسلیترین. باهم ....