من:آهاااییی. رفتم سمت صدایی که کاملا برام واضح نبود ولی کم کم داشت صدا واضح میشد بنظرم صدای ارمان میومد جلوتر که رفتم مطمعن شدم صدای ارمانه ولی خودش کجاست ارمان:میترااا. من:آرما... داشتم داد میزدم که یهو یه دست نشست روی دهنم گرمای بدنشو پشت سرم حس کردم این یه اتیش بود دستامو گذاشتم روی دستش و سعی کردم ورشون دارم ولی خیلی خیلی قوی بودن همینجوری میکشیدم دنبال خودش هیچ جوره نمیتونستم فرار کنم از شرش بعد چندیقه رسیدیم کلبه دستشو از روی دهنم ورداشت من:ولم کن از جون من چی میخوای. عمو:گمشو سوار شو تا نزدم... حرفشو تموم نکرد در جلو و باز کرد و پرتم کرد تو خدا بگم چیکارت کنه دردم گرفت سری اومد سوار شد و درا و قفل کرد و راه افتاد خیلی تند میرفت ادم سکته میزنه با این سرعت این من:ولم کن توروخدا چرا نمیزاری یه اب خوش از گلوم پایین بره اخه مگه من چه هیزم تری به تو فروختم این برارو سر من میاری😢. هیچ حرف نمیزد فقط میرفت من:این در لعنتیو باز کن میخوام برممم(داد زدن). بدون هیچ حرف داشت میروند که یهو ترمز وحشتناک کرد که سرم محکم خورد به داشپور من:آخخ. سرمو بلند کردم دستمم گذاشتم روی سرم یه ماشین مشکی جلومون وایساده بود چه اشناس ماشینه شیشه هاشم دودیه ارمان که اونجا بود چه جوری اومد؟ در ماشینه باز شد و ارش اومد بیرون عه این که ارشه😐💮از زبان میترا💮 وقتی که درماشینشو بست گوشی که تا اون لحظه داشت صحبت میکرد باهاشم خاموش کرد و تکیه داد به ماشینش عموم یکم نگاش کرد و ماشینو دوبا ره روشن کرد و باسرعت عقب میرفت که ایندفعه یه ماشین دیگه مانعش شد این ماشین کیه؟دیگه هیچ راه فراریم نبود دوطرفمونم که درخت بود الان میخوای چه غلطی بخوری😎بگیرن بزننت دیگه جلشونو نمیگیرم حقته😒اصبانیت از صورتش میبارید توی یه حرکت کمرمو گرفت و باخودش از ماشین پیادم کرد یعنی فک کنم دوسه تا سکته ریز زدم آخه وحشی چته میذاشتی از در خودم میومدم دیگه پیاده شد دستش دور کمرم بود خیلی محکم گرفته بود الان نصف میشم تفنگم گرفت روی سرم تفنگ دارههه!!!!؟؟؟بدبخت شدیم هممونو میکشه سعی کردم با دستام دستشو از دورم ازاد کنم ولی شل نمیکرد که هیچ تنگ ترم میکرد من:ولم کن خفه شدم. اصلا گوش نمیداد فقط داشت حرصشو رو من خالی میکرد پاهام شل شد دیگه هم تلاش نکردم صورتم از درد جمع شد نفسم نمیتونستم بکشم اینقدر بد فشار میداد الان میمیرم به ماشینه نگاه کردم این که همون پسرس اسمش چی بود؟اها بهنام اونم یه تفنگ گرفته بود سمت ما چرا همه تفنگ دارن منم میخوااااممم😐 عمو:تقنگتو بنداز. یه جورایی منو کرده بود سپر دفاعیش تا به اون نخوره بخوره به من منم از درد نای تکون خوردن نداشتم یه جوری وایساده بود که به ارشم دید داشت مثل اینکه فقط بهنام مصلحه😐حیف شد بهنام:نندازم چی؟. عمو:اونوقت میکشمش. ارش:بهنام!. عموم تفنگو بیشتر فشار داد و دستشم تنگ تر من:آیی یواش😢.
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
یه خودممو خودت
اره😅💔