مسخره ترین سوتی که دادی😐😹

یه بار با دمپایی رفتم مدرسه🙊🤦🏼‍♂️

پاترهدم...یه بار همينجوری داشتم خیال پردازی میکردم یهو خواهر کوچیکم يه وسیله شکستنی برداشت داد زدم هری نکن 😂 😂

یه بار می خواستم به همسایمون ادرس ترشی فروشی بدم گفتم شرتی فروشی😂😂😐

ناهار خوردم خواستم بگم مامان دستت در نکنه گفتم مامان شب بخیر😐😂

وای چرا باز یادم انداختیم داشتم با دوستم از کلاس زبان بر میگشتیم یه چند تا پسر که تو کلاسمون بودن مشکل داشتم خیلی هاااا امدم کلاس بزارم زرتی افتادم تو جوب 🥲😐 یعنی تو امرم آنقدر سوتی نداده بودم ۱۷ سالمه 😐

من یه روز سر کلاس قرآن بودم بعد معلم از من خواست بخونم من هم قرانم رو که خوندم واسه خودم نشستم....بعدش یادم رفت میکروفون رو ببندم.....چشتون روز بعد نبینه ......یهو عطسه‌ام گرفت...بعد کل کلاس منفجر شد 🤧😂😂😂

یه بار رفیقم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود، بعد زنگ زدم رو گوشیش که بیاد گوشیشو ببره😐😐😐😐😐

یع بار یکی اومد خونمون یع دستی ب فنکوالا بزنع کع خراب شدع. اخرش کع داش می رف گف من دیع رفع زحمت کنم گفتم من یع چی بگم بگع چ بچه با ادبیع هول هولکی گفتم نوش جان😐🗿 ینی مامانم و داداشم کع هیچی مردع داش می خندید🗿🗿🗿🗿

ی روز جلوی معلم میکروفن کلاسم باز بود درسو جواب دادم کلی هم از معلمم تعریف کردم و از زحماتش تشکر کردم بعد داشتم پشت سر معلم بد میگفتم با دوستم حیف که میکروفن باز بود و اخرش....دیگ خودتون بفهمین اخرش با داد معلم و زنگ به خانواده ام تموم شد😐😹💕

با خالم هی جک میگفتیم از خنده ج..ر می خوردیم یهو دیدم بابابزرگم داره از لای در با قیافه پوکر فیس نگامون میکنه 😐😐😂

این خاطره واسه همین امروزه امروز کتابم رو دادم به معلمم که تکلیف ها رو ببینه که یکدفعه شاهکار داداش دو سالم رو دید 👁👁👀👀 چشمتون روز بد نبینه 😓 کل کتاب پربود از خط های خودکار آبی و قرمز 🤣🤣🤣💔 خود معلم دلش واسم سوخت🤣🤣🤣💔

من به دوست میخواستم یک چیز بگم بعد گفتم معله بلدی حل کنب

داشتم به دوستم پیام میدادم که بگم‌ «خوبی» که دستم خورد نوشتم «خولی»😐😂💯

به دوستم بجا اینکه بگم دوست دارم نوشتم خاک تو سرت😐😐😐