خاطرات..؟! m̾i̾n̾-h̾y̾u̾n̾

یادمه یه بار تو دبیرستان گم شدم: رفتم کتایخونه از اون ورش در اومدم رفتم تو اشپزخونه ای حق ورود نداره یواشکی اومدم رفتم رسیدم در پشتی بازش که کردم سوبین از پشت پیدام کرد با نگرانی پرسید حالت خوبه گفتم اره گفت خب چی کار کنم😂

یادمه وقتی دیبو کردم: نشسته بودم تو کمپانی تو فکر تولدم بودم نمد چرا با اینکه چندین ماه مونده بود

اعتراف میکنم روی ایشون به شدت ک........ را....... شم. (کـریـس؛) قبلا اسمش ته بود الان فک کنم شده کریس ول خو مهم نیس بهش نگید لا.. وش دارمااا

سارانگهههه تدی برز سارانگه کـریـس؛