سلام.احتیاجی نیست که بیاید.من وقتی فکر کردم دیدم توی این چند ماه فقط به شما وابسته شدم، نه چیزه دیگه ای!من دوست دارم با کسی ازدواج کنم که عاشقانه دوسش داشته باشم.ولی خب متاسفانه هرچی فکر میکنم میبینم شمارو دوست دارم ولی عاشقتون نیستم!لطفا من رو ببخشید بخاطر اینکه معطلتون کردم توی این چند روز.گفتم درخواست شمارو قبول کنم شاید توی این چند وقتی که قرار میزاریم عاشقتون شدم ولی دیدم نه!نشدم!و الان هم برای درسم میرم.شما هم کنار سانا شی زندگی خوب و راحتی دارین.با پول و ارامشتون...!بازم ببخشید!'به پهنای صورتم اشک ریخته بودم.دستام موقع تایپ همش میلرزیدن.ولی پیامم رفت سین کرد.اصلا نمیدونستم حرفامو باور میکنه یا نه ولی گفتم !دوست نداشتم بلاکش کنم.ولی نباید دیگه ادامه میدادم.پس بلاکش کردم!گوشیو خاموش کردم و پرتش کردم روی میز.دراز کشیدم و تا خود صبح گریه کردم.........دو ساعت بود که پلک روی هم گذاشته بودم که با صدای آلارم گوشیم پاشدم.انقدر گریه کرده بودم که چشمام قرمز شده بود و زیرشون گود افتاده بود.امروز کلاس داشتم.با اینکه توی این چند روز چیزی از کلاس ها نمیفهمیدم ولی بازم میرفتم.اماده شدم و بعد صبحونه ای که با زور مامان خوردم.از حرفای استاد هیچی نمیفهمیدم.فقط با جیمین فکر میکردم.یعنی واقعا دیگه بهش نمیرسم!دیگه....استاد:خسته نباشید!بچه ها رفتن بیرون.سرمو گرفتم توی دستام.یونا اومد طرفم:قربونت برم خوبی؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)