سلااااام🙂ببخشید که دیر شد یه چندوقت بود نمیتونستم تست بسازم😓لایک و کامنت هم یادتون نره😗
گفتم:بله؟جیمین:امممم....راستش....دور بر من دخترای زیادی هستن.همش دوست دارن به خاطر پولم خودشونو بهم بندازن.ولی من دنبال کسی بودم که خاص باشه.دنبال پولم نباشه.سرشو انداخت پایین:خب راستش....من همون شب توی شهره بازی بهت علاقه پیدا کردم.خودمم نمیدونم چیجوری...ولی انگار محو صدای شیرینت،اینکه با ادب بودی،یا وقتی باهام حرف میزدی سرت مینداختییا خجالت میکشیدی(خنده ی ریزی کرد).تمام تنم داغ شده بود.سرمو انداخته بودم پایین دلم میخواست زمین دهن باز کنه برم توش.گفت:من نمیدونم تو علاقه ای به من داری یا نه...ولی خب میتونیم چند وقت مثل یونا و جونگ وو با هم باشیم تا تو فکر کنی.البته اگه دوست داری.دیگه داشتم وسط خیابون غش میکردم!الان من باید چی بگم؟؟؟؟؟یه لحظه سرمو اوردم بالا و بهش نگاه کردم.اون هم خوشگل بود هم خوش قلب!با خنده های شیرینش هر کسی رو عاشق خودش میکرد!از اینکه چقدر دوستم داره خبر ندارم.من دوست دارم به کسی که خیلی منو دوست داره جواب مثبت بدم یا باهاش قرار بزارم. ولی اگر خیلی دوستم داشته باشه چی؟ یهو یه لبخند گندهههه نشست روی لبام.که جیمینم لبخند زد.واییییییی چیکار کردمممم؟؟؟الان فکر میکنه من فقط منتظر همین لحظه بودم...با همون لبخندش گفت:خب....من میرم.شمارتم دارم.بهت زنگ میزنم.سوار ماشین شد. برگشتم و در باز کردم.به در تکیه دادم و با دستم زدم روی سرم جیغ زدم :آخه احمق...وایی الان بیدار میشن....دویدم داخل و در بستم ورفتم اتاقم لباسم و عوض کردم.خودمو پرت کردم روی تختم.الان باید چیکار میکردم؟؟با اون ضایع بازی که کردم.....واییی الان چه فکری میکنه راجب من؟؟؟سعی میکردم بخوابم ولی خوابم نمیبرد....
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
کمپانی pi کاراموز میخاد:)
کمپانی pi کاراموز میخاد:)
کمپانی pi کاراموز میخاد:)
کمپانی pi کاراموز میخاد:)
کمپانی pi کاراموز میخاد:)
کمپانی pi کاراموز میخاد:)
کمپانی pi کاراموز میخاد:)
کمپانی pi کاراموز میخاد:)
کمپانی pi کاراموز میخاد:)
کمپانی pi کاراموز میخاد:)
کمپانی pi کاراموز میخاد:)