l love you crazy 81

اما تا وقتی داریم این نقش رو بازی میکنیم...هیچ کس نباید بفهمه ما با هم مشکل داریم فهمیدی؟؟ دارم با تو حرف میزنم پایین رو نگاه نکن‌ ماریانا: سرم رو اوردم بالا و گفتم: خب تو رو نگاه کنم؟ که دیدم دستمو گرفت و گفت: بیا بررریم! ◇وایسین وایسین! ♡: کجا به این عجله؟😈 ♤:چرا اینقدر عجله دارین؟ ♧: هر چی دستتونه بدین به من ...زودباش ◇: کیف پولتو در بیار...ساعتتم همینطور.... در بیار دیگه ادرین: باش..باشه میدم ...ا..این ساعت..اینم کیف پول ...بریم ♡: هعی..تو نکنه من به توعم باید جدا بگم؟ هاع؟ ماریانا: دیدم دونفرشون دستای ادرین رو گرفتن و میخوان بز.ن.نش گفتم: باشه باشه کاری بهش نداشته باشین من اینا رو بهتون میدم. ...کیفم رو دادم گوشواره هام هم در اوردم بهش دادم... ادرین: ماریانا همه چیو بهش بده ماریانا: من که همه چیو دادم ♤: فکرکردی من کورم؟ پس این گردنبند چیه؟ ماریانا: اینو؟ دستم رو گذاشتم روشو گفتم: من اینو نمیدم! ادرین: ماریانا بده! ماریانا: دیوونه شدی من این گردنبند رو نمیدم نه! ادرین: ماریانا بهشون بدده ماریانا: نهه! ♧: گردنبندتو بده به من ماریانا: نمیدم ◇: یا میدی یا به زور میگیرم! ماریانا: اومد نزدیک با دستم هولش دادم عقب ♤: حرفمو گوش کن گردنبندتو بده...زودباش ادرین: ماریانا! بده دیگه

ماریانا: مچ دستم رو فشار میداد خیلی دردم اومد اما من یادگار مادرم ...تنها یادگار مادرم رو به هیچ بنی بشری نمیدم! ادرین: اس.ل.ح.ه رو مستقیم گرفته بود روی ماریانا...ضامنش رو کشید... مالیرا: خدای من😨 اونا کین؟ ادرین: با پام زدم تو ش.ک.م مرده که پخش زمین شد اونا هم حواسشون پرت شد دستام رو ازاد کردمو با مشت زدم تو صورت طرف ◇:اخخخخ ادرین: ولم کنینننن ♤:بیاینننن بزنیننششش ♧:بگیررررش در نره ماریانا:ولش کنیننن ♡: ما رو میزدی هاع؟ حالیت میکنم اینجا کی رئیسه ادرین: اههههه ماریانا: ولشش کنیننننن که یکیشون هلم داد که خوردم به درخت...سرم یکم هیچ رفت که چشمم به میله اهنی که افتاده بود اون کنار افتاد...رفتم و میله رو برداشتم و ....زدم تو کمر◇ ادرین: خودمو ازاد کردمو با مشت زدم تو صورت♤ میخواست بزنه تو صورتم که جاخالی دادم و هولش دادم سمت ماشین ◇: فرار کنینننن ♤: نگهباااان ♧:بچه ها فراررر کنین ماریانا: دستمو گذاشتم رو شونش ...ادرین؟ ادرین: اخخخخخخخ ماریانا: تا اخ گفت ترسیدم ...دستشو گذاشته بود رو شو.نش..خیلی درد میکنه؟ بیا بریم...بیا بریم داخل

ادرین: بهت گفتم بیا بریم تو...اما تو گوش نکردی! ماریانا: ببخشید! ...دستشو انداختم دورم و به خودم تکیه دادمش و لنگون لنگون رفتیم داخل ادرین: اههه مالیرا: فرصت خوبیه! به ادرین میگم من نگهبان ها رو فرستادم..خواستم دنبالشون برم که یه گارسون با سینی شربت مستقیم خورد به منو و هرچیزی توش بود ریخت روم.. گارسون: ببخشید خانم اتفاقی خورد به شما مالیرا: مگه کوری جلوتو نمیبینی؟ حالا برو گارسون: ببخشید__________ ماریانا: داشتم با دقت ز.خ.م های صورتشو پانسمان میکردم که ادرین: اخخخ ماریانا: ببخشید ادرین: د.ر.د این دارو از ز.خ.م.ش که بیشتره😣 ماریانا: اگه من اینقدر اسرار نمیکردم بیرون بمونیم... ادرین: خب چی؟....چی؟ به چی فکر میکنی؟ اینکه من اینقدر اونا رو کتک زدم؟ چون خودمم به همین فکرمیکنم😏✊🏻 من الان به خاطرشون عذا.ب وج.دان دارم ماریانا: من دارم به این فکرمیکنم که....تو اونا رو زدی ..یا اونا تورو کتک زدن؟ ادرین:😐 تو چجور دختری هستی؟ نه واقعا چجور دختری هستی؟ من جون تورو از دست اون دزدا نجات دادم بعد تو بهم میگی من اونا رو بیشتر زدم یا اونا منو زدن؟ چقدر پررویی ...من تورونجات دادم تو باید تشکر کنی! بعد داری میگی من اونا رو نزدم اونا منو زدن؟ خیلی مسخرس اینو میدونی واقعا ماریانا: حالا حرف نزنو لطفا اینو بخور ...قرص مسکنه ادرین: اره من...این لازمه..وگرنه من ..قرص رو انداختم تو دهنم و پشت سرش اب خوردم .......

ماریانا: خب تو اگه...اینقدر به تعریف شنیدن علاقه داری...خب باشه..بهت میگم ادرین: میدونی اگه مالیرا اونجا بود چی میگفت؟ ببین...ادرین چطور مثل قهرمان ها میزنتشون..بوم بوم..اما نه تو اصلا....مالیراخوبه از ادم تعریف میکنه ماریانا: حرصم گرفت پنبه ضدعفونی کننده رو فشار دادم رو ز.خ.م دستش که اخش بالا رفت ادرین: اخخخ بهت مسگم این ضدعفونی کننده رو میزنی در.د میگیره بعد تو هردفعه باز میزنیش؟ ماریانا: مالیرا اینجا بود..میدید که قهرمانش سر یه دارو زدن چقدر جیغ میزنه ادرین:😐😐💔 از رو تخت پاشدم و گفتم: میدونی چیه؟ اون حرفی که قبلا زدمم کاملا درست بود این اتفاقا همش تقصیر تو بود..اخه اینطوری نبود که تو، تو شب تایک بشینی ستاره ها رو نگاه کنی و بشمری و این گردنبند برای تو خیلی مهمه این گردنبند از جون ما دوتا برات مهم تر بود. خب یه چیزیو بگو..اگه تو این گردنبند رو میدادی چی میشد؟ ماریانا: ادرین...این یه گردنبند معمولی نیست *بچه ها اگه پارت های اولی که ماریانا اومده بود رو بخونید یه یادگاری از طرف مادرش که یه گردنبند بود و حرف M , Aنوشته بود داشت این همون گردنبنده* این گردنبند برای من خیلی ارزش داره تو چیزی از تنها یادگاری که برات میمونه نمیدونی ادرین شاید من نتونم به تو توضیح بدم. جعبه کمک های اولیه رو برداشتم گذاشتم رو کمد و رفتم بیرون..دم در مالیرا رو دیدم که رفت داخل اما اهمیت ندادم مالیرا: خدای من ادرین..بیا اینجا بشین. اون دزدا بهت حمله کردن؟ ادرین..لطفا مواظب خودت باش! به خاطر خودتم نمیخوای ..حداقل به خاطر من. تو میدونی که من چقدر به فکرتم تو که میدونی من چقدر...چقدر نگران تو میشم! امیلی: منم تو عصبانیت نفهمیدم بهش چی گفتم...اون حالش بده نباید این کارو میکردم نمیدونم کجاپاشد رفت اریان: نه ماریا ..گوش کن. ماریا: اعصاب منو خورد نکن اریان: ای بابا ماریا: تو همش به فکر شوخی کردنی اریان: اره شوخی میکنم ...چون تو یا جک های منو نمیفهمی یا نمیخوای بفهمی یا خوشت نمیاد پس من باید شوخی کنم تا شاید تو جک های منو بفهمی ماریا: به خاطر تو بچم داره از بین میره اریان: بچه؟ ببخشید چیشد؟ این حرف از کجا در اومد؟ ماریا: تو اونو اینطوری عادت دادی... تو به ایچ دردی نمیخوری! اریان: به دردی نمیخورم؟ بعد بهت میگم اریان اگرست چجور ادمیه بگو ببینم ماریا: عهه واقعا؟ باشه برو من بهت یه کاری میدم بهت یه مسئولیت دادم که مثل یه پدر با پانیا درباره ایدندش حرف بزن که باید چیکار کنه اریان: من و پانیا...نه نه امکان نداره امیلی: این حرفارو ول کنین...اریان تو باباتو دیدی؟ اریان: اره مامان صبح سرمیز صیحانه دیدمش ماریا: منم فقط همون موقع دیدمش بعد اون چند ساعتی میشه ندیدمش امیلی: وای خدا کجا رفته؟ ماریا: شما بهش زنگ زدین؟ نکنه گوشیشم جواب نمیده؟ اریان: مامان؟...شما با بابا دعوا کردین نه؟ ...وای مامان نگران نباش..حتما رفته شرکت..شما که میدونین بابا با شما دعوا میکنه پامیشه میره شرکت تا میرسه شرکت گوشیشو خاموش میکنه تا شما نتونین بهش زنگ بزنین اروم باش مامان جون اون شرکته😉😆 امیلی: تو داری راس میگی اریان حتما رفته شرکت..ببین اریان..بابات تو این سنم خیلی منو ا.ذ.یت میکنه حالا ببین وقتی اومد من باهاش حرف نمیزنم مالیرا: وای خدای من...ماریانا به خاطر یه گردنبند تو رو انداخت وسط اون دزدا؟ (این پارت هم تموم شد و دست منم شکست😐💔 لایک و کامنت فراموش نشه😚 ناظر عزیزم لطفا زود منتشرش کنید ممنون میشم تروخدا 🥺🥺بعدی شرایطه)