
امیدوارم خوشتون بیاد 😘❤️
زبان مرینت : صبح پاشدم صبح بخیر گفتم به همه بعد دیدم لوکا پیام داده گفته بیام به کافی شاپی که آدرس داده راستی دوستان کاگامی کلویی عالیا دوستای مرینت هستن کاگامی و کلویی مهربون هستند رفتم تو اتاقم یه بلوز نیم تنه ای که بغل هاش سفید بود و رنگ خودش صورتی بود پوشیدم با شلوارش شلوارش بغلش سفید بود ولی خودش صورتی یه آرایش خیلی کمی کرون رفتم به اون آدرسی که لوکا داده بود رسیدن هردوشون کافی شاپ از زبان لوکا : مرینت ببین میدونم تو اون آدرین آگراست رو دوست داری ولی اگر ولش نکنی میکشمش پس ازش دور شو باید بیای سمت من از زبان مرینت گفتم نه تو نمیتونی کاری کنی من آدرین دوست دارم از زبان لوکا مرینت پس خودت خواستی گفتم نه قبوله فقط نباید بلایی سر آدرین بیاری از زبان آدرین صبح از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش 10 دقیقه ای گرفتم یه هودی مشکی با شلوار سفید پاره تا کمی پوشیدم از مامان بابام خداحافظی کردم رفتم شرکت که
دیدم در میزنن دیدم کلویه گفتم بله باز چیمیخوای من عاشق یه دختر دیگه شدم اون از تو خیلی بهتره پس برو بیرون از زبان کلویی آدرین من میدونم تو عاشق مرینتی مرینت بهترین دوست منه بهم گفته امید وارم به پای هم پیر بشید از زبان آدرین دلم خیلی برا کلویی سوخت ازش عذر خواهی کردم از زبان مرینت به آدرین گفتم بیاد به یه کافی از زبان آدرین دیدم مرینت گفته بیا به این کافی شاپ گفتم باشه رفتم کافی شاپ مرینت کل موضوع رو برا آدرین تعریف کردم آدرین عصبانی شد گفتم آدرین لطفا کاری نکن اگه منو خیلی دوست داری گفت باشه از زبان مرینت زنگ زدم کلویی اومد کافی شاپ از زبان مرینت سلام کلویی از زبان کلویی سلام مرینت خوبی گفتم آره خوبم یه دقیقه بشین کلویی . کلویی ببین آدرین عاشق منه ولی لوکا گفته من باید دست از سر آدرین بردارم ولی نمیتونم گفته اگه برندارم آدرین رو میکشه لطفا به خاطر اینکه آدرین خوشحال باشه چند روز برو کنارش حالشو خوب کن حتی اگه 8،9 ماهم طول بکشه ازت خواهش میکنم
گفتم باشه . مرینت از زبان مرینت میخواستم دیگه مطمئن بشم آدرین ازم جداشده یه نقشه کشیدم که کلویی هم توش بود رفتم به یه پارک آدرین اونجا نشسته بود آخه گفته بود اگه دلم بگیره میام به این پارک بهم سلام کرد گفت خوبی عز....یزم گفت چی گفتی گفت گفتم سلام عز...یزم خوبی گفتم من دیگه دارم شو........هر میکنم پس بار آخرت باشه اگر لوکا منو باتو ببین اصن خوب نمیشه پس بار آخرت باشه واینکه هولش دادم و سریع از اونجا دور شدم آخه من آدرین رو دوست داشتم از زبان کلویی : مرینت نقشش رو اجرا کرد من خیلی دلم واسه آدرین میسوخت بدون نقشه هم میخواستم برم سمتش سریع رفتم سمتش دستشرو گرفتم و بلندش کردم و گذاشتمش روی صندلی و رفتم براش آب خریدم خورد بعد ازم تشکر کرد و گفتم حالا که دوست نداره میخوای چیکار کنی گفت من عاشقشم هرکاری میکنم که برگرده از زبان کلویی تا اینو آدرین گفت ترسیدم گفتم منو دوست داری
گفت آره خب به اندازه یک دوست نه بیشتر از این گفتم خب آدرین پاشو بریم گفت بریم تو که ماشین خودتو داری گفتم عمرا با این حال بزارم بری گفت حالم چیزیش نیست گفتم چیزیش نیست وقتی یه چی میگم بگو چشم گفت باشه قبوله از زبان کلویی : با ماشین آدرین رفتیم رسوندمش گفتم خب برو داخل و اینم کلید ماشینت گفت تو با چی میری گفتم پیاده خب گفت اصلا عبدا یکی مزاحمت میشه اصلا حتی فکرشم نمیکنی خودم میبرمت گفتم آخه گفت آخه نداره گفت باشه خب برسونم خوته گفت باشه میرسونمت خب بچه ها آدرین کلویی رو برد خونه خودشم رفت خونشون و خوابید از زبان کلویی زنگ زدم به مرینت گفتم مرینت سلام همه کارها را کردم
گفت مرسی کلویی که درکم میکنی گفتم مرسی عزیزم گفت خب همینطور ادامه بده لطفا گفتم باشه از زبان مرینت به کلویی گفتم حالم به....م می....خوره از لوکا مجبور به کاریم کرده که نمیخوام دیگه بدم میاد ا....زش گفتم اشکال نداره گلم اتفاقیه که افتاده ولی میتونی رو من حساب کنی هرکاری از پسم بر میاد میکنم رومون میتونی حساب کنی (منظورش بچه ها کاگامی وعالیا هست)گفتم مرسی که هستید و پشتمو خالی نمیکنید 😘 کاری نداری عزیزم من باید برم خداحافظ . گفتم باشه خداحافظ . از زبان مرینت : صبح پاشدم به همه اهالی خونه صبح بخیر گفتم رفتم صبحانه خوردم و
یه دوش 15 دقیقه ای گرفتم موهامو با سوشوار خشک کردم بعد بابلیس کشیدم یه تیشرت مشکی با شلوار لگ مشکی با ژاکت مشکی مونده بودم کلاه مشکی همبرگری یا کلاه مشکی باکت هت ۰ون آفتاب بود کلاه باکت هت مشکیم رو پوشیدم و کفش مشکی اسپرت پوشیدم ناخنام هم لاک زدم و رفتم شرکت دلم واسه آدرین تنگ شده بود ولی مجبور بودم ازش دور باشم از زبان آدرین صبح از خواب پاشدم رفتم حمام اومدم بیرون یه هودی قرمز الماسی و یه شلوار سفید پاره پوشیدم بعد رفتم صبحانه خوردم و به همه صبح بخیر گفتم از زبان امیلی : آدرین این چند روز عجیب غریب شده بود . از زبان آدرین : رفتم شرکت کارهای شرکتو کردم . از زبان کلویی : صبح پاشدم رفتم حمام اومدم بیرون مو هامو اتو کشیدم ناخن پا و دست رو لاک زرد خیلی خوشگلی زدم سوهانم کشیدم یه رژ گونه صورتی زدم یه ریمل مشکی هم زدم با رژ لب همیشگیم با پشت چشمآبی همیشگیم یه بلوز شلوارخیلی قشنگه که زرد بود و دوسش داشتم با چکمه مشکی پوشیدم خیلی خوشگل شده بودم گوشیم برداشتم رفتم سرکار به همه سلام کردم رفتم تو اتاق آدرین گفتم سلام خوبی حالت خوبه دیشب خوب خوابیدی ؟ گفت آره ولی حالم خوب نیست بدون مرینت من خیلی دوسش دارم من اون اون لوکا ب*ی*ش*ع*و*ر رو میکشم . 😐😐😐جان من راست میگی آدرین هرکول کی بودی تو .... از زبان آدرین هرکول بابام به توچه فضول ... خبخب انگاری دوست داری مرینتو بکشم . نه نکشش اشتباه کردم .. خب برگردیم سر داستان . کلویی آدرین لطفا نه گفت نخیرم اون بهترین منو ازم گرفت گفت ول کن دیگه برو بشین با داد البته از زبان آدرین کلویی داد زد رفتم نشستم گفت من خوشبختی دوستمو میخوام خودم درستش میکنم اصن خودم میرم یجوری دل لوکا رو ب...برم که دست از سر مرینت برداری و هرکاری میخواد بکنه سرمن بیاره و شما خوشبخت باشید از زبان آدرین گفتم مرسی کلویی ولی نیازی نیست تو خودتو به خطر بندازی گفت باشه قبوله ولی به شرطی که تو کاری نکنی گفت باشه
اینم از این پارت امیدوارم دوست داشته باشین داستانم رو 😍😘❤️🥰💕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
باحاله❤❤❤❤
ممنون 😘💕
عالییییی
مرسییی 😘💗