من در داستان های بیت لندی😐🪄

درود دوستان 😐

اهم اهم اول از همه دیالوگم:سبزیجات های متحرک! بعله بعله..... این دیالوگ من خیلی معروفه و تقریبا تو بیشتر داستانا هست😐🪄😂خودم سرش جر خوردم....ماجراش تو اسلاید بعده

یه بار راگا لجش گرفته بود میخواست بره.منم تو کامنتم از کلمه ی سبزیجات استفاده زیادی کردم......بعد یه بار به یکی (یادم نمیاد کی😐)گفتم سبزیجات های هوایی!بعد از اون این شده دیالوگ من😐😂🪄👏

و یه چیز رومخ.....تو داستانای بیت لندی اونی که بدبینه و نفوذ بد میزنه منم.....البته درست و به جا نفوز بد میزنم و دقیقا درست در میاد‌.😐!ولی زهی خیال باطل !کسی به حرفم گوش نمیده(توضيحات بیشتر در اسلاید بعد)

مثلا تو داستان خیمه شب باز.....من گفته بودم نریم به اون تالار!ولی کسی گوش نکرد و رفتیم!و میدونین چی شد؟همه ب چوخ رفتیم!عروسک گردان اومد هممون رو کشت😐یا تو تک پارتی هالوین:اینجانب گفتم نریم تو کلبه!ولی همه رفتن و دوباره به چخ رفتیم😐نصیحت من ب تو ای بیت لندی!به حرف من گوش کن ضرر نمیکنی😐👏

و یه چیز جدید......کلر با بازار غولا همه رو به چوخ میدهد😐صحیح!😐و یه مرضی که بچه های بیت لند دارن اینه که لباسای منو هر رنگیییییی میکنن و هر رنگی واسه من انتخاب میکنن به جز چی؟بعله!بنفش😐من از بس گفتم تیپم بنفشه دستم مو در اورد😐

و دوست داشتنی ترین سوژه!کلر جادوگر!شما اگه یکی از تک پارتی ها رو بخونین متوجه میشین جادودوست ترین عضو اکیپ منم!تو هالووین خودم رو شبیه کلر کرده بودم!تو عید پاک با مورگانا حرف میزدم(واقعیت😐) و رو تخم مرغ عکس جادوگر میکشیدم😐👏درست است فرزندانم😐من جادوگر اکیپم😂😂😂🪄