سلام ادرینام اومدم با یه پارت جدید
کت نوار _ فک نکن میتونی از دلم در بیاری خسته شدم لیدی باگ میفهمی ؟ نه البته که نه نگهبان معجزه گرا به هر چی بخواد میرسه و عاشق یه پسری که میشه بهش میرسه و رمانتیک داستانش تموم میشه درا دارام هیچکس نمیگه اون کت نوار بد بخت چقدر عاشقش بود و پشتش رو به لیدی باگ کرد لیدی باگ_ نه برعکس تو هیچی از زندگی ی من نمیدونی پسری که من دوستش دارم کمی مکث کرد و گفت ..... خودش دوس دختر داره حتی نمیدونه دوستش دارم کت نوار _دروغه فقط اینا رو میگی که منو اروم کنی لیدی باگ -چرا نمیفهمی صدایش در هد فریاد بلند بود ادامه داد_اون هر روز از دختری که دوستش داره بهم میگه کت اون همش منو با جمله ی جاست فرند ازار میده میدونی چیه اولین باری که میخواست با اون دختر قرار بزاره از خودم پرسید از من پرسید کجا بهتره یه موقع هایی ازش متنفر میشم کمی مکث کرد و با صدای اروم تر ادامه داد و تنها دوست اون ددختی که دوستش داره منم گیج شدم نمدنم حتی تکلیف احساسات خودمم نمیفهمم
کت نوار با نگاهی گیج فقط به من زل زده بود کت نوار _ پس...پس چرا اینقد میکوبیش تو سرم چرا ؟ من عاشقتم بفهم لیدی باگ_ باید حرف بزنیم کت نوار _از چی از عشق بی اندازه ی من به تو و اینکه تو هنوز عاشق اون پسری؟ نه ممنون نمیخوام دوباره دلم بشکنه و برگشت که بره که چیزی مانعش شد لیدی باگ_ زنگولشو گرفتم و کشیدمش به سمت خودم بوسیدمش(بازرس گرامی لطفا حذف نکن کلی وقت گذاشتم نوشتم و ازش کپی ندارم تو رمانمم زیاد از اینا نداره ) در همون لحظه نوری روی صورتم خوردکت با چشمای بهت زده داشت نگاهم میکرد صدای دوربین شنیدم ازش جدا شدم هنوز تو شک بود الیا_لیدی باگ کت نوار شما شما هیچ چیز در مورد خودتئن نمیگفتید امیدوارم درک کنید چرا با نادیا همکاری میکنم نادیا از توی هلی کوپتر پیاده شد و گفت از وقتی فهمیدیم اینجایید که الیا سزار به ما گزارش داد ازتون فیلم گرفتیم امیدوارم ناراحت نشید
نادیا:خب خب وقت مصاحبه دارید یا کار دارید و چشمکی زد لیدی باگ:دیگه اعصابم از دستش بهم ریخت باز الیا رو میشه تحمل کرد این ...این خیلی رو مخههه کت نوار: حس میکردم لیدی باگ خیلی عصبی یه اما قبل از اینکه چیزی بگه دستش رو کشیدم به نادیا گفتم ما باید یکم صحبت کنیم همینجا بمونید
رفتم پشت ستون کت نوار:مای لیدی بگو دلیل این حرکتت چی بود؟لابد فقط برای اینکه ارومم کنی بود لیدی باگ قرمز شد و گفت:کت... کت من .....من
ادرینا:وای چه چه حالی میده وقفه انداختن وسط داستان
انچه در قسمت بعد خواهید دید : دوستت دارم ما ...ما
بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خب چرا ادامشو نزاش
تی من خیلی منتظرت بودم خیلی داستانات خوبه ایول داری ن به دوستام معرفیت کردم جان من ادا مشو بزار
خیلییییییییییییییییییی ممنون واقعا خیلی خوشحال شدممممممممممممممم
گذاشتم ادامشو هنوز تایید نشده