این اولین داستان من در تستچی هست اما توی بلاگفا وبلاگ دارم و قبلا داستان هایی نوشتم خب بریم که بخونیم😀
سلام ادرینا هستم
بلند شدم اولین چیزی که به چشمم خورد صندلی صورتی ای بود که تیکی بهش لم داده بود و داشت با دقت زیادی خودش رو توی اینه ی جیبی یمن که برای او اینه ی قدی به حساب می امد نگاه میکرد متوجه ی نگاه تعجب دار من شد با خجالت اینه رو کنار گذاشت تیکی_ مرینت بیدار شدی من فقط ..... مکثی کرد و ادامه داد من فقط داشتم یه نگاهی به خودم میکردم ببخشید بدوم اجازه اینتو برداشتم مرینت_ هیچ اشکالی نداره تیکی با حالت خنده داری که نشان میداد قصد شوخی دارد بلند شد و سیخ چوبی رو شبیه شمالیه ها رو به روی تیکی گرفت و گفت _ از امروز تو مجازی هر وقت خواستی اینه یمن رو براداری بعد هر دو از خنده روی زمین نشستند
مرینت که ارزو میکرد ادامه ی روزش هم خوب شروع شود به اتاق حال خوانواده ی دوپن چنگ رفت خوانواده ای که همه جمع شده بودند تا با هم صبحانه بخورند مرینت_بابا لطفا نون رو به من بده تام- البته دخترم و چشمکی به مرینت زد سابین _مرینت فکر میکنم دیشب میخواستی چیزی به من بگی و بعد منصرف شدی مرینت_لبخند هولی زدم و گفتم نه مامان من فقط دیشب برای امتحان یکم هول شده بودم سابین _مرینت امروز یک شنبس طعتیله مرینت که متوجه ی سوت ای که داده بود شد نفس عمیقی کشید و گفت منظورکم امتحان شنامه امروزه حرفی که حتی یک در صد هم واقعیت نداشت دیشب کتبرای دیدن او امده بود و با او حرف زده بود مادرش از او پرسیده بود که با کی حرف میزند و مرینت هم از سر ناچاری جواب داده بود به شما بودم اما الان خوابم میاد فردا حتما باهاتون حرف میزنم
خیلی وقت گذاشته بود تابهانه ی مناسبی پیدا کند اما اخرش هم سوتی داده بود حالا میخواست با امتحان شنای قلابی چه کند؟ همه ی اینها فقط برای اینکه کتامده بود به او درمورد اینکه لیدی باگ چقدر ردش میکند بگوید چیزی که خودش میدانست نا سلامتی لیدی باگ خودش بود البته از حق نگذریم خودش ناراحتش کرده بود خودش هم باید از دلش در میاورد البته به شکل مرینت ممکن بود باز هم برایش درد سر شود و چند امتحان قلابی دیگر هم اضافه شود نباید ریسک میکرد بدون توجه به اینکه تیکی در حال خوردن کولوچه ای با اشتهای فراوان بود زمزمه کرد تیکی خال ها روشن
این پارت امتحانی بود اگه خوشتون اومد لایک کنید و کامت بدید تا زود تر پارت بعد رو دریافت کنید اگه از جمله ی اوا (من ادرینا هستم گیج شدید من اول همها ی پست هام من ادرینا هستم رو مینویسم
و راستی یک توضیح کوچولو در مورد داستان داستان معمولا خیلی پارت های بلند تری دارد این پارت چون پارت اول بود کمه و
همه ی شخصیت های داستان همون شخصیت های میراکلس هستند اما فرقش با میراکلس اینه که الیا هویت مرینت رو نمیدونه
بای امیدوارم خوشتون اومده باشه👩🏾👩🏾
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)