Miracle Marinette

شما مرینت هستید و یک رو صبح بلند میشوید و صبحانه تان را می‌خورید لباس هایتان را عوض میکنید خلاصه.... و میرید مدرسه دوستتون الیا با هیجان میگه : دختر کفشدوزکی هم سن ماست و یه دختر بین ما هاست تو همین دبیرستان.. تو میگی : حتا اگه دختر کفشدوزکی من باشم تو نباید بگی ممکنه هویتش به گوش ارباب شرارت برسه و خطر ساز باشه.. بعد الیا ناراحت میشه و ساکت میشه سر کلاس خانم بوسیه میاد سر کلاس و درس رو شروع میکنه بعد کلاس الیا میخواست هر تور شده بفهمه دختر کفشدوزکی کیه که و خیلی از حرفی که تو بهش زدی ناراحت بود بعد یهو

بعد یهو ی اکوما میاد سمتش تبدیدی لش میکنه به بانو وای فای همه‌ی گوشیرو هک میکنه و از توشون میاد بیرون تو (مرینت) این موضوع رو میفهمی و سریع تبدیل میشی میری تا شهر رو نجات بدی گربه ی سیاه هم یهو میاد کمکت کلویی که داشت تو خونش ادای دختر کفشدوزکی رو در می‌اورد یهو بانو وای فای از گوشیش اومد بیرون و گفت : تو دختر کفشدوزکی هستی؟ کلویی هم که می‌خواست خود نمایی کنه (طبق معمول ?) گفت :آره و الیا هم اونو استوپ کرد و لایو گرفت و گفت : مردم توجه کنید من بانو وای فای هستم و من بالاخره هویت دختر کفشدوزکی رو فهمیدم اون کسی نیست جز... تا میاد ادامشو بگه تو میپری وست و میگی : به اون گوش نکنید او فقت یه بدبخت رو گرفته که لباس دخت کفشدوزکی تنش بود و ادعا میکرده دختر کفشدوزکیه...

شما با اینکه از کلویی بدتون میاد ولی ازش دفاع میکنید میرید تو خونه ی کلویی و دنبال بانو وای فای می‌گردید و یهو خودش مید جلو تون و با چند تا ضربه بیهوشتون میکنه و میفرستتون توی آشپز خانه به هوش که می یاید می‌بینید که توی آشپز خانه افتادید کنار گربه ی سیاه..

کنار گربه ی سیاه سیاه افتادید و در هم با قدرت بانو وای فای قفل شده دنبال راه فرار میگردی و یاد لاکی چارمت می فتی و میندازی بالا یه پارچه گیرت میاد و نمیدونی باید با اون چیکار کنی بعد با استفاده از اشعه کفشدوزکی میفهمی که به چه دردی میخوره (میفهمی که باید پشت ماکرو ویر ببندیش و با استفاده از چرخ دستی ببریش جلوی قفل و با اشعه ی ماکرو ویر قفل شده رو باز کنی) و این کارو با گربه ی سیاه انجام میدی..

انجام میدی و قفل باز میشه و میرید بیرون و به سالن مهمان ها می‌رسید اونجا هر میز یدونه گوشی هست بانو وای فای تو یکیش ظاهر میشه و تامیای بگیریش هی از این گوشی میره به اون گوشی از اون گوشی میره ب این گوشی بعد می‌فهمید اون به وسيله ی گوشی ها جابه جا میشه پس باید گوشی ها و رو خرد کنید (و این کار رو میکنید) تا اینکه همه ی گوشی ها خرد شدند و بان وای فای اومد بیرود

اون چاره ای جز تسلیم شدن نداره ولی آنقدر با هاش می‌جنگید که حواستون نیست اون داره از گربه‌ ی سیاه دو تون می کنه و یجا گیرتون میاره و یکی از گوشواره هاتون میکنه و میره رو آنتن و میگه: مردم شهر هم اکنون دارید دختر کفشدوزکی رو می‌بینید که داره به حالت عادی بر میگرده

شم دارید به حالت عادی بر میگردی که یهو گربه ی سیاه متوجه میشه که تو ازش دور هستی و از این میاد نجاتت میده و با هم میرید و کابل وای فای رو قطع میکنید و و اکومای بانو وای فای رو میگیرید شما نزدیکه به حالت عادی بر میگر دید و میرید تو اتاق و به گربه ی سیاه میگید داخل رو نگاه نکنه گربه سیاه وسوسه اش میشه که داخل رو نگاه میکنه ولی جلوی خودش رو میگیره و میره

شما هم میرید خونه و فردا صبح که میرید مدرسه الیا میاد ازتون معذرت میخواد و شما هم میگین اشکال نداره بابا

سر کلاس ادرین بهتون چشمک میزنه و شما محو تماشای اون میشید پایان❤️

دوستون دارم امیدوارم خوشتون اومده باشه اصلا شما فصل یک میراکلس رو یادتونه؟