عشق دردسر ساز⁴

سلام در آخر چالش دارم

جیمین:قبول میکنین دیگه مگه نه؟؟😇 من:حتما😃 جیمین:شما چه آهنگی رو دوست دارید؟؟ من:خب من بیشتر آهنگ بوی ویت لاو و دینامیت و دوپ وon رو بیشتر دوست دارم🥰 من:راستی شما دوتا تنها اومدین؟؟ کوک:نه جین هم هست جین روی ماشین خودشون تکیه داده بوده عینک آفتابیش رو پایین آورد و یه لبخندی به من زد. جین:بچه ها بیاین دیگه بریم کارمون اینجا تموم شد.من گفتم مگه نیومده بودید گردش؟؟ کوک:نه راستش میخواستیم شما رو برا کنسرت دعوت کنیم. من:چجوری پیدامون کردین؟؟؟ کوک:راستش ما....یهو یه نفر حرفشو قطع کرد و گفت من بهتون میگم!!اون جیسو بود

قیافه من و جنی:😲😲 قیافه جیمین و جین و کوک:🤨🤨🤨 جیسو اومد و گفت چطور جرعت میکنین دوستای منو تعغیب میکنین!!😡یه چوب هم دستش بود🦯 جین اومد روبروی جیسو وایساد جین:ما برای اینکه دوستات رو دعوت کنیم اومدیم خانوم محترم!!😡 جیسو:اوه!!از کجا حرفتو باور کنم آقای محترم!! من:جیسو ایشون.... جیسو:نیازی نیست چیزی بگی لیسا!!من خودم حسابشون رو میرسم!! من با عجله گفتم:جیسو اینا اومدن من رو به کنسرتشون دعوت کنن اینا همون بی تی اسی هستن که من راجبشون بهت گفته بود!!! جیسو:😮من معذرت میخوام😒 جین:باشه بابا اشکال نداره😏 جیسو زیر لب گفت به مزه ی احمق😏 جین:چیزی گفتین؟؟؟🤨 جیسو:نه!!من جیسو هستم جین:منم جین هستم خوشبختم! من و جنی و کوک و جیمین خندیدیم😅

جینسو:به چی میخندین؟؟🤨🤨(منظورم از جینسو جین و جیسو هست یعنی به جای اینکه بگم جین و جیسو اسمشون رو خلاصه میکنم) ما گفتیم به چیزی نمیخندیم🤭 بعد به جیسو گفتم خب حرفتون رو زدین؟؟دیگه بریم ماشین رو روشن کردم بنزینش تموم شده بود😕 کوکمین:لطفا بیاین سوار ماشین ما بشین ما میرسونیمتون🚐 البته ماشینشون خیلی بزرگ بود ما سه تا هم قبول کردیم ماشینشون هشت تا صندلی داشت ما سوار شدیم به سمت خونه راهنماییشون کردیم مارو رسوندن بعدش ازشون تشکر کردیم و رفتن.ماهم رفتیم تو خونه🏠 بعد یکم با جیسو حرف زدیم ساعت ۱۲ گرفتیم بخوابیم آخه جیسو هم خسته بود بعد من و جنی رفتیم تو اتاق خودمون جیسو هم وسایلش رو تو اتاق خودش گزاشت و در اتاقش رو بست بعد من و جنی رو تختمون بودیم که یه چیزی اومد وسطمون🤕

جیسو بود گفت منم میخوام باهاتون بخوابم☺🥺🙏🏻 یکم خودشو لوس کرد جنی گفت ما که جا نداریم جیسو گفت لطفا🙏🏻🥺 من و جنی هم با این قیافه قبول کردیم😒 جیسو:شب بخیر😗😗 جنلیسا:همچنین😊🙄 گرفتیم خوابیدیم جنی تو خواب دستش رو آورد رو موهای من و موهام رو نوازش کرد جیسو دست جنی رو برداشت و روی موهای خودش گزاشت بعد خوابیدیم😴😴😴 صبح با صدای ساعت بیدار شدیم⏰ ساعتای هفت بود دیدیم جیسو نیست رفتیم تو هال جیسو نون تست و نوتلا رو گزاشته بود رو میز و با لبخند نگاهمون میکرد😊😉🍞🌰 برای من قهوه درست کرده بود راجب من خیلی میدونست و میدونس که من عاشق قهوه ام☕😋 جنلیسا:به به چه خوشمزه😋😋

جیسو:حالا برین دست و صورتتون رو بشورین مسواک بزنین بیاین من و جنی هم با سرعت رفتیم🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️ اومدیم صبحونه بخوریم و از جیسو تشکر کردیم بعدش من رفتم دوش بگیرم🛁🧼 تو حموم بودم جیسو هم کنار در حموم گوش میداد من چه آهنگی میخونم🤭😈 من گفتم کیچو ات درودرو دوو👩🏻‍🎤جیسو گفت اوه یه اوه یه!!👩🏻‍🎤 من گفتم داری گوش میدی شیطون بلا?? جیسو گفت بیا یه آهنگ دیگه بخونیم🤭👩🏻‍🎤👩🏻‍🎤 منم گفتم لتس کیل دیس لاو👩🏻‍🎤 جنی با عصبانیت گفت بیا بیرون با اون صداتون من رو کشتین😡 من از تو حموم بیرون اومدم تو حموم لباسم رو پوشیده بودم جیسو: ببخشید صدای ما چشه؟؟ من:آره فکر کردی خودت خیلی خوب میخونی؟؟ جنی:از شما دوتا که بهتر میخونم👩🏻‍🎤 لیسو:خب برامون بخون ببینیم🧐

به خاطر این هفت تا فرشته لایک کن❤ بدو برو چالش داریم