هلو گایز اینم قسمت ۲
اگنس بدو اگنس: بله غذا اوردی پسره: نه قدرت زود فعال کن بعد من رو نشوند پسره: چشمات رو باز نکن چشمام رو بستم هزارتا خاطره اومد تو ذهنم حالم بد شد من: بسههههههه اگنس: نه نیست پسره: اگنس دست بردار بعد اگنس رو هل داد افتادم زمین نفس نفس میزدم پسره: بلندم کرد پسره هرچی دیدی رو بگو من : یه دختر و پسر یه دختره داره باز میکنه یه عالمه عکس یه خانوم و اقا و از همینا یهو پسره :سفت بغلم کرد از بغلش در اومدم من :چی کار میکنی پسره :اونی که تو اینه دیدی تو نبودی من اشتباهی اینه رو رو حالت پیش بینی اینده گذاشته بودم ولی تو اینجوری هم نیستی و مطمئن نیستم همونی هستی که میشناسم یا نه اگنس حاضر شید تا بفهمیم کیه این دختره من و اگنس حاضر شدیم با اون پسره رفتیم پایین من: اسمت چیه من اخر نفهمیدم پسره : ارتور
من :ازدواج کردی ارتور: کرده بودم ولی مرده من: چی چرا کجاس جاش رو بگو ارتور :یه کما براش ساختم اونجاست تو اتاقم سریع رفتم اونجا ارتور: چیکار میخوای بکنی من: فقط ببین بعد از قدرتم استفاده کردم من: ۱،۲ ساعت دیگه بهوش میاد سرم درد گرفتم داشتم سرم رو فشار میدادم ارتور: یه کاسه خون بهم داد ارتور: بخور وگرنه میمیری سریع خون رو خوردم من :چقدر خوش مزه بود ارتور :تو پس خون اشامی قدرتتم داری من: اینا قدرتم نیست تا هفته اول به دست آوردن قدرت از هر قدرتی می خوام استفاده کنم ارتور: امروز ساعت ۷ یک هفته میشه رفتیم پایین همه خون اشاما من رو دیدن همه: اخ جون غذا ارتور :چی چیو غذا خون اشامه امروز ساعت ۷ معلوم میشه کیه مثل پیش بینی که انجام شد همه پس میخوای دوباره ازدواج کنی ارتور: چی چی زنم رو زنده کرده بهوش میاد چند دقیقه دیگه
ساعت ۷ شد همه به من نگاه میکردن تبدیل شدم همه دهنشون باز مونده بود یهو همه بهم تعظیم کردن من بس کنید بگید اینجا چه خبره من کیم همه شما دختر ملکه و پادشاه هستین من چی یهو ارتور دستم رو گرفت من رو برد یه جایی همه هم باهامون اومدن دو نفر تا منو دیدن بغلم کردن من شما اونا ما مامان باباتیم من چی مامان بابای من که مردن اونا نه اونا مامان بابات نیستن ارتور اااااا منم بغل کنید دیگه مامان بابا ارتور و اگنس هم بغل کردن فهمبدم خواهر برادرمن من من باید برم یه جایی از دوستام خداحافظی کنم اونا باشه ارتور اگنس باهاش برید
رفتیم قصر همه تا من رو دیدن گابریل : چه عجب اومد ادرین زیر لب گفت سلام پرنسس قلبم من من دیگه نمیتونم اینجا بمونم ادرین اجازه نداری تو خدمتکار شخصی منی من من دیگه خدمتکار نیستم ارتور اگنس بگم اونا بگو من ببینید من دختر پادشاه و ملکه یه جایی هستم و من یه نفس عمیق کشیدم من من یه خوناشامم و براتون میتونم خیلی خطرناک راشم یهو تبدیل به یه چیزی شدم ارتور اگنس بدو بعد دورمون یه سپر کشید اگنس خون ریخت تو دهنم حالم خوب شد اگنس دیدید چی میشه اگه تشنه ی خون بشه هر کسی رو امکان داره بکشه مگر اینکه یاد بگیره خودشو مثل همه ی خون اشاما کنترل کنه خیلی خوب میسه ارتور اگنس یه بطری بده بعد یه بطری خون پرت کرد سمت ارتور ارتور یه اخیش گفت
من سابرینا الینا خوشحالم که باهاتون دوست شدم ادرین تو می خوای کسی که عاشقته ترک کنی مرینت این کار رو با من نکن امیلی و گابریل به شرطی میتونه بره که مدرک داشته من آرتور اگنس هویتم رو نشون بدم اونا : آره خودم رو به حالت خونآشام در آوردم امیلی دستش رو گذاشت رو دهنش دوید سمتم بغلم کرد امیلی جک خیلی خوشحال میشه دوباره ببینتت من اینجا چه خبره اگنس مرینت تو دو نیمه ای یه نیمه خوناشام یه نیمه گرگ تو از دوتا روح به وجود اومدی نصفی از روحت از گرگ ها و نصفی دیگه روحت از خون اشاما من خب دیگه چی مخفی کردین اگنس تو ۱۵ سالت نیست ۱۱۵ سالته من تعجبی نداره چون خون اشامم من میرم پیش اون یکی مامان بابام برمیگردم فقط اول یه تغییر شکل بدم تبدیل به گرگ شدم
بابای کامنت یادتون نره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی پارت بعد رو زود بگذار
نغمه بعدی بزار ترو خدا تستامم لایک کن پلیز
همین الان میزارم چند روزه اینترنتمون مشکل داره تا الان قویه میرارم
بعدی پلیز
اخرش مریتت چی بود؟
عالی بود آجی میشی
معلومه که اجی میشم
عالی بود😉
تنکس بیبی