سیلام سیلام 🌱 امروز تی تی میخواد بچه ی فعالی باشه تشویقش کنین🤭🌱
تیارا: او.... اونا ... دی..دیوا..دیوار قصر نابود ش.د😰😰(تا وقتی میتونی حرف بزنی یعنی میتونی بجنگی🙄) ایانا گفت :واییییییییییی چ..چه . چه بلایی قراره سرمون بیارن م.من میترسمممم🥺😨 (هم اکنون ایانا در حال عر زدن است😈) هیچکس نمیفهمید چه خبره تا وقتی که شاه فریادی کشید و گفت : اونا قرار نبود الان پیداشون شه هنوز قهرمان ها آمادگی رو به رو شدن با نوچه های اون شاه شیاطین رو ندارننن اشراف همه از سالن خارج شید قدیسه سیسیلیا لطفا قهرمانان رو راهنمایی کنین همه از اینجا خارج شیددد سریعتررر. همه اشراف به سرعت سالن رو تخلیه کردند و فقط قدیسه و قهرمانان داستان موندند با نوچه های پادشاه شیاطین که مطعنن موقعیت مناسبی برای قهرمانان تازه به دوران رسیده نبود . قدیسه همه رو مستقر کرد و گفت : infp کیههه کجاسستتت ؟ چرا جواب نمیدییید infp کجاستت اون کلید شکست دادنشونه . ایانا هق هق کنان با لرز شدیدی گفت: م.منم من infp هستم 😢(حوصلم سر رفته دیری ری ری ری ری) قدیسه سیسیلیا گفت : امان از تو چرا گریه میکنی همیشه دردسر ما همین قهرمانان های اصیله چرا باید infp احساسی قهرمان باشه اههه ای کاش حداقل پسر بود 😮💨(به اندازه کافی به تایپم توهین کردی 😑)بیا اینجا خب حالا ..... قدیسه سیسیلیا چیزی در گوش ایانا زمزمه کرد (یعنی چی گفتههه؟😵)
نوچه های شیطان گفتن : هوییی تموم نشده خسته شدم اینقدر صبر کردمممم هویی با توعم پیرزنن😠 . (یکی از نوچه ها پسر یکی دختر) پسرک دست قدیسه رو محکم کشید و فشار داد به صورتی که دست قدیسه به صورت دردناکی ترکید(حالم بد شد😵) و از جا در اومد ایانا با دیدن این صحنه خونش به جوش اومد و به سرعت به سمت پسر رفت و نقشه رو آغاز کرد آینه رو جلوی صورت پسرک گرفت تا پسر خودش را در آینه ببیند مدتی بعد پسر با دیدن خود واقعی اش خون از چشمانش میآمد ایانا کمکم داشت دلش برای پسر میسوخت که بقیه گفتند: هییی ایانا یادت نره اون با سیسیلیا چیکار کردد. ایانا دوباره عصبانیتش اوج گرفت که ساتورو از حاله نورانی خود استفاده کرد و انرژی مثبت را برای ددوست هایش ارسال کرد 🌚 آلان در حال سناریو چیدن با توپ کریستالی خود بود و هارو در تلاش ترمیم زخم قدیسه بود اما اصلا فایده ای نداشت و بیشتز درد بهخودش منتقل میشد کاناتا با سپرش و و النور با کمانش درحال مبارزه با پسر و دختر بودند . کنوها شروع به نوازیدن سازش کرد و دشمن شروع به رقصیدن کردند آنها نمیتوانستند بدنشان را کنترل کنند
نوچه های شیطان گفتن : هوییی تموم نشده خسته شدم اینقدر صبر کردمممم هویی با توعم پیرزنن😠 . (یکی از نوچه ها پسر یکی دختر) پسرک دست قدیسه رو محکم کشید و فشار داد به صورتی که دست قدیسه به صورت دردناکی ترکید(حالم بد شد😵) و از جا در اومد ایانا با دیدن این صحنه خونش به جوش اومد و به سرعت به سمت پسر رفت و نقشه رو آغاز کرد آینه رو جلوی صورت پسرک گرفت تا پسر خودش را در آینه ببیند مدتی بعد پسر با دیدن خود واقعی اش خون از چشمانش میآمد ایانا کمکم داشت دلش برای پسر میسوخت که بقیه گفتند: هییی ایانا یادت نره اون با سیسیلیا چیکار کردد. ایانا دوباره عصبانیتش اوج گرفت که ساتورو از حاله نورانی خود استفاده کرد و انرژی مثبت را برای ددوست هایش ارسال کرد 🌚 آلان در حال سناریو چیدن با توپ کریستالی خود بود و هارو در تلاش ترمیم زخم قدیسه بود اما اصلا فایده ای نداشت و بیشتز درد بهخودش منتقل میشد کاناتا با سپرش و و النور با کمانش درحال مبارزه با پسر و دختر بودند . کنوها شروع به نوازیدن سازش کرد و دشمن شروع به رقصیدن کردند آنها نمیتوانستند بدنشان را کنترل کنند
ناگهان مردی با عظمت و ترسناک وارد سالن شد گفت هویییی نوکرای بی.خاصیت بیاید اینجا ارباب گفته پلن b رو اجرا کنین سریععع. قدرت حرف های اون مرد اینقدر زیاد بود که همه لحظه ای جادوی خود را بیخیال شدند و در همان لحظه گازی در هوا پخش شد و قهرمانان را بیهوش کرد
(مدتی بعد از زبان کورای) آخخخخ سرم درد میکنه هااا اینجا کجاست حالا چی دهنمون بستس ببینم الان کی ها هوشیارن اصن؟ وایسا ایانا ایانا کجاست ؟ چ.چرا اینجا نیسسس ای باباااا چرا امروز همش ازم دور میشه باید یجوری این طناب لع..نتی رو باز کنم باید پیداش کنممم😰 اصن اون گاز چی بود ؟ ای بابا عهه اونجا ی خنجر کنار تیاراس ولی بیهوشه حالا چی ؟ تچ مجبورم از جادو استفاده کنم ولی من خیلی روش تسلط ندارم حالا مهم نیس اول طناب دور دستم عه چقد راحت باز شد خب حالا دهنم رو باز میکنم .... بالاخره خلاص شدم حالا وایسا اصن چرا همه بیهوشن آها شاید بخاطر اینه که من ماسک زده بودم آره حتما همینه اوه در بازه خدا رو شکر ایانا منتظرم باش دارم میام😠 اگه دستشون بهت خورده باشهههه(از زبان تی تی [خودم😅]) کورای به سمت در رفت سریع اما بی صدا داخل همه ی اتاق ها رو نگاهی مینداخت وقتی به آخرین اتاق رسید درش را باز کرد و چیزی که دید غیر قابل توصیف بود تنها چیزی که تونس بگه این بود:ایانا چ..چطوری با اجازه کیییییی؟😠 چطور تونستییییییی؟😡😡😡😠🤬
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)