
قطعا شما در بچگی داستانی هایی مثل سیندرلا ، سفید برفی، شاهزاده خانم و قورباغه و ماه پیشونی رو خوندین یا فیلمش رو دیدین. و البته فیلم و داستان هایی که شاهدختی در قلعه زندانی شده و شاهزاده ای اون رو نجات میده (مثل راپونزل یا حتی شرک!). در این پست، ما میخوایم چند دقیقه ای رو با خوندن داستانی با این موضوع اما واقعی، و با پایانی غم انگیز ، سپری کنیم.

یکی بود ، یکی نبود. روزی از روزها در سیزدهم سپتامبر سال ۱۸۱۹ در شهر لایپزیک (واقع در آلمان)، دختری به خانواده "ویک" اضافه میشه به نام کلارا .ماریان بارگیل (مادر خانواده) خواننده مشهوریه و به صورت هفتگی با صدای سوپرانو (صدای زیر زنانه) و البته تکنوازی پیانو ، در سالن گِواندهاوس، برنامه اجرا میکنه. 🎤فریدریش ویک (پدر خانواده) هم معلم پیانو عه و به افراد، آموزش پیانو میده.🎹 خانواده کلارا خانواده ای هنرمنده ولی دوام زیادی نمیآره. پدر و مادرش اختلافات زیادی با هم دارن که آخر در سال ۱۸۲۵ منجر به جد.ایی میشه. وقتی کلارا ۵ ساله است، مادرش و آدولف بارگیل (که پس از اون اتفاق که دلیل اصلیاش هم بخاطر آدولف بود، با هم ازدو.ا.ج کرده بودن) به برلین مهاجرت میکنن، ولی کلارا پیش پدرش میمونه و روابط مادر و دختر به نامه نوشتن و ملاقات های وقت و بیوقت محدود میشه.✉️

گفته میشه کلارا اولین کلماتش رو در سن چهار تا پنج سالگی به زبون میآره.🗣️اون خودش رو به اندازه کم حرف زدنش درک میکرد و نسبت به همهچیز بی علاقه بود. این مسئله به گفته خودش تا سن ۸ سالگی به طور کامل درمان نشد. پدر کلارا از بچگی برای آینده و شغل دخترش (با در نظرگرفتن جزئیات )برنامه ریزیای دقیق کرده بود. اون از چهارسالگی نواختن پیانو در سطح مبتدی رو توسط مادرش یاد میگیره. بعد از رفتن مادر از خانه،روزانه از پدرش یاد میگیره. فعالیت های کلارا شامل آموزش پیانو، ویولن، آواز، تئوری موسیقی، هارمونی و کُنتْرپوان (نوعی تئوری در موسیقی)میشه.🎻 پدرش از کتابی به نوشته خودش که درمورد روش های مختلف آموزش موسیقی بود استفاده میکنه.📗کلارا همچنین دین و زبان و بقیه درس ها رو هم توسط پدرش یاد میگیره، اما تحصیلات موسیقی به تحصیلات عمومیش ضربه میزنه.📚

اولین اجرای رسمی کلارا، برمیگرده به ۲۸ اکتبر ۱۸۳۸ در سالن گواندهاوس شهر لایپزیک . او در همون سال در خانه ارنست کاروس، که رئیس تی.ما.رستانی در قلعه کلدیتز بود ،یه کنسرت دیگه برگزار میکنه. 🏰کلارا اونجا با پیانیستی جوان که ۹ سال ازش بزرگتر بود و به شب موسیقی دعوت شده بود آشنا میشه. همون جوان (که فعلا نمیگیم کیه) از اجرای کلارا بسیار هیجان زده میشه و به مادرش اصرار میکنه که رشته حقوق رو ول کنه و برای آموختن موسیقی اتاقی در خانه ویک ها اجاره کنه و موسیقی رو توسط فریدریش ویک یاد بگیره. و همین هم میشه، اون جوان به مدت یکسال اونجا اقامت میکنه و موسیقی یاد میگیره.

دوران تبدیل کلارا از یک دختر نابغه به یک نوازنده زن جوان، از سپتامبر سال ۱۸۳۱ شروع میشه. او در این سال، به همراه پدر، سفر های اروپاییش رو آغاز میکنه. کلارا در این تور، کنسرت برگزار میکنه و برای افراد مهم اجرا میکنه.مثلا یک بار در وایمار (شهری در آلمان) برای یوهان ولفگانگ فون گوته (شاعر، نویسنده، نقاش، فیلسوف و... . بله، او آدمی بود با فعالیت های زیاد🖌️) اثری از هنری هرتس (آهنگساز اتریشی) اجرا میکنن که باعث میشه گوته یک پرتره و یادداشتی با عنوان "برای هنرمند با استعداد کلارا ویک" بهش بده. یا باری دیگه، به پیشنهاد نیکولو پاگانینی کنسرتی در کنار او برگزار میکنه. سفر های کلارا تا آوریل ۱۸۳۲ طول میکشه، ولی تأثیر زیادی روش میذاره.

در ۱۵ سالگی تبدیل به یکی از مشهورترین پیانیستهای قرن ۱۹ در اروپا میشه.چند سال بعد هم در هجده سالگی به موفقیت های دیگه میرسه. خلاصه میکنم و سرتون رو درد نمی آرم ، از دسامبر ۱۸۳۷ تا آوریل ۱۸۳۸ اجرا های گوناگونی رو به نمایش درمیآره، که در طول این اجراها کلی از طرف موسیقیدانان و دیگر افراد تحسین میشه و گاهی هم حایزه میگیره.برای مثال شعری با عنوان "کلارا ویک و بتهوون"از فرانتس گریلپارزر و یک نسخهٔ رونویسی شده از "ج.ن شاه"با نوشته: برای هنرمند مشهور، کلارا ویک - از فرانتس شوبرت دریافت میکنه. و همچنین مورد تحسین بسیاری افراد مثل فردریک شوپن قرار میگیره. کلارا در ۱۵ مارس (احتمالا) ۱۸۳۸ لقب "چیره دست مجلس سلطنی و پادشاهی" (که بالاترین لقب افتخاری در اتریش بود) رو دریافت میکنه. کلارا همچنین توسط یک منتقد موسیقی گمنام در وین (اتریش) در یک سخنرانی ، اینطوری توصیف میشه که:ظهور این هنرمند را میتوان دورانساز دانست … در دستان خلاق او، عادیترین پاساژ و معمولیترین موتیف، معنای قابلتوجهی پیدا میکند. یک رنگ، فقط افرادی خاصی هستند که میتوانند اینگونه هنر را کامل و با مهارت ارایه دهند.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)