سلام 🙌 من اومدم 😐🙌 براتون داستان های کوتاه و ترسناک اوردم بترسید 😐 شب خوابتون نبره 😐 البته زیاد هم ترسناک نیست که رو ذهن تون تاثیر بزاره 🙌 و اگه زیر 12سال هستید 👈👉 و میدونید میترسید و مثل من س۰گ نترس نیستید نخوانید لطفاً 😐 ) خب دیگه برید بخونید 🙌
((تورو خدا اگه میترسید و زیر 12 هستید نخوانید 👀)ولی در هر حال میخونید 😐))
بچم رو بغل کردم و توی تختش گذاشتم که بهم گفت: "بابایی زیر تخت رو نگاه کن هیولا نباشه" منم واسه اینکه آرومش کنم زیر تخت رو نگاه کردم. زیر تخت بچم رو دیدم که بهم گفت: "بابایی یکی رو تخت منه"...
17 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
45 لایک
اصغر یکی زیر تخته نمیزاره مو بوخوابوم ،اصغر یکی بالای تخته نمیزاره مو بوخوابوم
خیلی چیز های تکراری داشت
ولی بدک نبود
اسلاید ۴ برو به هر دوتاشون لگد بزن ببین محو میشن یا نه🤭😐🤣
من یبار با مامانم خواهرم رفتیم قبرستون برا مامان بزرگم وقتی رسیدیم هیچکی نبود دیدم خواهرم حرف میزنه گفتم داری با کی حرف میزنی گفت نمیبینی شون مگه، گفتم کیارو، گفت اونارو دیگه مامان بزرگم اونجاست داره با آدم های دیگه دست تکون میده😶 ( این داستان کاملا واقعیه)
چالش یک: چند وقتی بود که صدا های عجیب از کمدی که خالی بود میومد(اون کمد اضافه هستش)
تا اینکه یه روز در اون رو باز کردم دیدم به جای خاک
خیلی تمیز بود جای پنجه های بزرگ هم بود😑
مامانم رفته دست شویی و هنوز برنگشته یکی کمکم کنه
ولی صدای آب میاد حدودا 1 ساعت میشه
شت
به خدا دارم راست میگم
شب بود داشتم با مامانم و بابام فیلم میدیدیم
در اتاق یک دفعه ای بسته شد رفتم در اتاق باز کنم وقتی که باز کردم مردی کچل با شنل مشکی را دیدم سریع در اتاق و بستم و دوباره باز کردم ولی کسی اونجا نبود
به جون بابام دارم راست میگم
ج چ:شاید فکر کنی دروغ میگم ولی واقعیه...
مادر بزرگم همیشه برامون مربا درست میکرد می آورد ولی بعد فوتش گشنم شده بود رفتم در یخچال باز کردم و همون مربا بود ولی خیلی قرمز تر:)
چ ج: میگن بچه ها میتونن جن هارو ببینن برای همینه بچگیشونو به یاد نمیارن
ولی من کاملا او جن هارو یادمه
ج چ:یه روز که داشتم میرفتم خونه مادربزرگم یه پسرک با مو های زرد دیدم چشماش قرمز بود داشت به من نگاه میکرد من سرم رو برگردوندم دوباره نگاه کردم دیدم نیست _حالا اینکه هیچ دوتا از دوستام و خواهرم هم گفتن منم اونو دیدم داشت به من نگاه میکرد.