Spider man 1

قبل از هر چیزی توضیحات بالا رو بخون خوندی؟ خب حالا به نکته زیر توجه کن👇 (داستان مرد عنکبوتی من از ادامه اونجرز پایان بازیه) خب حالا بریم برای داستان👈

پیتر مثل همیشه خسته و کوفته رو تخت خوابیده بود که بازم گوشیش رادیو گفت:《در ساختمان فیسک باز هم درگیری به وجود اومده. پلیس ها دارن تمام تلاششون رو میکنن؛ ولی به کمک مرد عنکبوتی هم نیاز دارن》 پیتر: ای بابا😣یه روز نمیشه با خیال راحت بخوابم... راوی: پیتر لباساشو میپوشه و دانبال هلی کوپتر پلیس میره (عکس همین صفحه)

اسپایدر من: وقتی رسیدم اونجا دیدم یوری و بقیه پلیسا دارن میجنگن. سریع رفتم تو ساختمون و درگیر شدم. خیلی سخت بود. انقدر جنگیدم تا رسیدم به غول مرحله آخر یعنی کینگ پین... جنگ سختی داشتیم. بیشتر من کتک خوردم تا اون😅 کینگ پین: تسلیم شو عنکبوت😠 اسپایدر: هی این نامردیه. من الان میخواستم اینو بگم😑 کینگ پین مرد عنکبوتی رو میگیره و میکوبونتش به دیوار (🔥=مرد عنکبوتی) 🔥بازم نامردیه... هیکل تو صد برابر هیکل منه😒 (🔱=کینگ پین) 🔱خیلی حرف میزنی عنکبوت... و یه مشت میزنه بهش و اسپایدر من پرت میشه اون طرف. بعد میاد دوباره بزنتش که پیتر جاخالی میده و میزنتش و اون میوفته پایین و اسپایدر هم خودشو با اون میندازه پایین تا بگیرتش... (عکس این بخش هم عکس یوریه)

(رو هوا): 🔱لعنتی منو انداخت😠 (اینم علامت خودمه😅=#) #هی بهم دیگه ضربه میزدن تا اینکه مرد عنکبوتی کینگ پین رو از پا در میاره و با تار میبندتش و تحویل پلیس میده😁 🔱عنکبوت! بزودی هرج و مرج در شهر به پا میشه و افرادم منو آزاد میکنن مطمعن باش😡 🔥هه افراد تو؟ همون چلمنگا رو میگی؟ تا وقتی من زندم افراد تو نمیتونن هیچ غلطی کنن اینو خوب تو گوشات فرو کن... البته دستات بستس و نمیتونی فرو کنی😆 🔱😡😠😠😠😠😡😡 (این بخش هم عکس کینگ پینه)

داشتم تو خیابونا گشت میزدم که دیدم دکتر اختاپوس زنگ زد (دکتر=🐙) 🐙پیتر همین الان بیا آزمایشگاه. یه کار فوری باهات دارم 🔥چه کاری؟ 🐙میخوام یه چیزی نشونت بدم 🔥باشه اومدم. رفتم و رسیدم دم در و لباسم رو عوض کردم (دکتر نمیدونه پیتر همون اسپایدر منه) وارد که شدم خیلی تعجب کردم. چیزی که میدیدم باورم نمیشد...

دکتر یه اختراع جدید کرده بود... یه دست مصنویی بود که با حرکات دست دکتر تکون میخورد😱 خیلی جالب بود 🔥معلومه خیلی پیشرفت کردید 🐙آره پیتر ولی هنوز تموم نشده که یه دفعه دیدم سیم هایی که به دکتر وصل بود یهو اتصالی کرد و داشت به دکتر آسیب میزد😨 هر کاری میکردم خاموش نمیشد. مجبور شدم دکمه STOP رو بزنم... زدم روش و خاموش شد. 🔥حالتون خوبه دکتر؟ 🐙بازم نشد لعنتی. اینبار دیگه چیش خراب شده؟😠 🔥بزار من بررسی کنم دکتر... رفتم و فهمیدم مشکلش چی بود و حلش کردم. مشکلش کوچیک بود ولی اصلا تو دید نبود. از دکتر خداحافظی کردم و رفتم.

خیلی خسته بودم. رفتم خونه و استراحت کردم. 4 ساعت بعد...

🔥یه سر رفتم بیرون که دیدم مارتین لی پیام داده:《پیتر، بیا به خوابگاه فوتوریست (این اسمش بود، چیز دیگه ای به ذهنم نرسید😅) میخوایم برای خانم می یعنی زن عموت تولد بگیریم》 خودمو رسوندم به اونجا...

خب دوستان امیدوارم خوشتون اومده باشه😘

دوستون دارم لایک و نظر فراموش نشه بای بای👋