سلام ، لطفا کامنت و نظر بنویسید . ممنون 😄💜
از زبان شوگا : وقتی از اتاقم خارج شدم تا خواهر ا/ت رو بگیرم ، دیدم همه دارن میخندن 😐😂 شوگا : غذا چی شد پس ؟ بعدا حساب تو رو هم میرسم ( اشاره کرد به خواهر ا/ت ) 😂 از زبان شوگا : جین صداش رو صاف کرد و گفت که الان غذا رو میارم . کمکم بقیه هم دست از خندیدن برداشتن و کمک کردن تا غذا آماده شه .
ا/ت : هوم ؟ شوگا : صورتت چی شده 😶 اعضا : 🤣🤣🤣 ا/ت : نخندین 😐😂 خواهر ا/ت : مگه چی شده اینا میخندن ؟ جیمین : خشتک شلوارش 🤣😂😂 شوگا : خشتک شلوارش چه ربطی به سر و صورت زخمیش داره آخه ؟😂😐😐 جونگکوک : تکواندو 😂😂 شوگا : یا خود خدا ....... از صورت زخمی رسیدیم به خشتک شلوار .... الان هم رسیدیم به تکواندو 😐😐 خواهر ا/ت : ۲۰ سوالی مگه بازی میکنین ؟😐 از زبان ا/ت : همه اتفاقا رو تعریف کردم و خواهرم و شوگا هر هر میخندیدن .
من و اعضا : 😐😐😐😐😐😶😂 شوگا و خواهرم : 🤣🤣🤣🤣 من و اعضا : 😐😐😐😐😐😶😂 شوگا و خواهرم : 🤣🤣🤣🤣 من و اعضا : 😐😐😐😐😐😶😂 شوگا و خواهرم : 🤣🤣🤣🤣 من و اعضا : 😐😐😐😐😐😶😂 من : بلاخره میخواین غذا بخورین یا نه 😕 از زبان ا/ت : شوگا و خواهرم دست از خندیدن برداشتن و شروع کردیم به خوردن 🌟
از زبان جیمین : موقع غذا ا/ت عصبی بود و تند تند غذاشو خورد و از همه تشکر کرد و مستقیم رفت و رو به روی تلویزیون رو کاناپه نشست . تلویزیون طول میکشید که روشن بشه و ا/ت هیچ وقت با این موضوع مشکلی نداشته بود، اما ایندفه محکم کنترل رو گذاشت رو میز تلویزیون و رفت تو اتاق . ☹ جیمین : عصبی بود ، نه ؟ جین : خواهر ا/ت برو ببین خواهرت چرا عصبانیه ☺ خواهر ا/ت : چرا من ؟ شوگا : چون خواهرشی و از هر کس دیگه ای بهش نزدیک تری . خواهر ا/ت : اممممممم ....... باشه .
جین : خب میخواستم راجب چیزی باهاتون صحبت کنم . از زبان جین : تمام ماجرا رو برای اعضا تعریف کردم و با هم یه تصمیم گرفتیم .
" روز اول مدرسه " زییییینگگگگگگگ ........ زییینننگگگگگگگگ .......زیننگگگگگگگ جین : آخ ، از این به بعد باید اینطوری از خواب بیدار بشیم . ا/ت ......... ا/ت ...... ا/ت : ها ، چیه ؟ جین : نترس، آروم بلند شو و برو برای مدرسه آماده شو ، زود باش . 😪🙂 ا/ت : باشه
از زبان ا/ت : جین رفت تا بقیه رو بیدار کنه و من رفتم دستشویی 😐😂 اول صورتم رو با صابون شستم و با حوله خشک کردم 🧼 بعد مسواک زدم و موهامو نظم دادم 🤗 اومدم بیرون و فرم مدرسه رو پوشیدم و از اتاق اومدم بیرون . دیدم همه ی اعضا بیدار شدن . ا/ت : سلام صبح بخیر _ سلام .. _ سلام صبح تو هم بخیر _ سلام صبحتون بخیر _ سلام _ سلام صبح بخیر _سلام _ سلام صبح بخیر
ا/ت: چرا همتون بیدار شدین ؟ نامجون : بخاطر ..... ( داست می گفت بخاطر تو ، که جین با چشمک یه سری ادا اصول بهش فهموند که الان نگه 😂) ا/ت : بخاطره؟؟ جین : اممممم ... منظور نامجون این بود که میخوایم تا مدرسه همراهت بیایم تا شکل مدرسه رو ببینیم . ا/ت : وا ..... چه چیزا ... شما که اون روز ثبت نام دیدین مدرسمو . تازه داخلش رو هم دیدید . جین : اممممم ..... نه با دقت بیرونش رو نگاه نکردیم . ا/ت : باشه ، خود دانید 🤨
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادامههههههههههههههههه
گذاشتم 😉