فقط خودم و خودت ۵۱

و سعی کردم مقاومت کنم ولی هنوزم اونقدر انرژی و قدرت اینو نداشتم که مقاومت کنم، چون هنوزنم ناراحت بودم ولی باید سعیمو می کردم دنیا بهم احتیاج داره خلاصه با هزاران زور و تلاش تونستم هم نیروی کارساندیا هم اکوما رو ر.د کنم از زبون کت نوار: لیدی باگ خیلی داشت مقاومت می کرد که بعد چند دقیقه اکوما از توی گوشوارش اومد بیرون سریع با کتاکلیزم اکوما رو ن.ا.ب.و.د کردم که لیدی باگ از توی ب.غ.ل.م در اومد، سرش رو کج کردو نگاهش رو ازم دزدید و بلند شد از روی زمین من که هنوز روی زمین بودم گفتم: بانو‌...حرفمو ق.ط.ع کرد و گفت: من دیگه میرم و یویوش رو درآورد و به یه برج گ.ی.ر.ش داد خواست بره که سریع از روی زمین پاشدم و مچ د.س.ت.ش رو گرفتم: بانوی من؟ من..من...گفت: بیخیال، برای امروز بسه هردو خسته ایم و رفت. حتما از دستم عصبانی یا ناراحته آخه رفتارش اصلا باهام اینجوری نبود اما حرف آخرش راست بود منم خسته بودم با خودم گفتم بعدا درستش میکنم اول باید استراحت کنم

وقتی رسیدم خونم با کمک میله ام روی زمین فرود اومدم پلگ با خمیازه گفت: چه نقشه ی عالی ای بود فقط فکر کنم باید برای یه چیز دیگه هم یه برنامه ای بچینی گفتم: آره باید از د.ل.ش دربیارم رفتار قبلمو گفت: نه خ.ن.گ.و.ل فلیکس ساعت ۱۰ صبح میاد پاریس باید براش جبران کنی و یه کاری کنی بابات متوجه نشه اون تمام مدت جای تو رفته بود اسپانیا خوابم پرید با صدای ب.ل.ن.د.ی گفتم: چیییی؟ فلیکس فردا صبح برمیگرده؟ -بله گفتم: اما چقدر زود، من هنوز هیچ فکری دربارش نکردم گفت: مثلا همین دیشب داشتی درموردش فکر می کردی. روی صندلیه کامپیوترم نشستم: یاخدا -میخوای کمکت کنم؟ گفتم: آره البته -خب بهش یه بسته کممبر بده اینجوری براش جبران میکنی یه بسته کممبر خوشمزه و آب دار همه رو خوشحال میکنه یه چشم غره رفتم بهش: خیلی ممنون بابت ایده ی عالیت -چیه خب؟ گفتم: هیچی فقط ایدت زیادی خوبه می خوام یه ایده ی معمولی پیدا کنم گفت: الان داری ت.ی.ک.ه میندازی

گفتم: بله معلومه و مغزم رو به کار انداختم بعد چند دقیقه فکر کردن گفتم: نظرت چیه ببرمش موزه ی لوور بعدش بریم بهترین رستوران پاریس بعدشم مرینت، نینو و الیا رو بگم بیان و همه باهم یه ذره تو پاریس بگردیم؟ گفت: آره ایده ی بکریه فقط یه چیزی چجوری وقتی بابات دیگه میدونه تو تو خونه ای قراره از خونه برای مدت طولانی ای بری ها؟ گفتم: آ...خب راست میگی میتونم تبدیل به کت نوار بشم و بعد اینکه فلیکس میره تو اتاقم تبدیل به خودم بشم و از پایین پنجره صداش بزنم و خلاصه بدون اینکه هویتم لو بره بتونم براش جبران کنم گفت: آره خوبه گفتم: خب دیگه برم بخوابم فردا هم که یکشنبه است(همون جمعه برای ما ایرانی ها) نیاز نیست برم مدرسه و ساعتم رو برای ۹ صبح کوک کردمو خوابیدم

از زبون لیدی باگ: وقتی برگشتم خونم روی تختم دراز کشیدم و گفتم: تیکی اسپانس اف و تبدیل به خودم شدم تیکی: وای خدا ر.ح.م کرد اگه شرور میشه دنیا ن.ا.ب.و.د می شد. حالا الان حالت خوبه؟ گفتم: آره تیکی فقط یه ذره سرم د.ر.د می کنه ایشالا اونم با استراحت درست میشه گفت: ایشالا حالا چرا با کت نوار اینجوری برخورد کردی؟ گفتم: ولش کن تیکی فعلا خیلی خستم فردا برات توضیح میدم -باشه و چراغ اتاقمو خاموش کردمو خوابیدم

از زبون الیا: بعد اینکه کت نوار رفت به نینو زنگ زدم، بوققق بوققق که جواب داد: بسم الله الیا خودتی؟ گفتم: اره گفت: شنیدی لیدی باگ شرور شده؟ گفتم: بله شنیدم، نینو میگم میشه بیام پیشت؟ گفت: باشه باشه بیا گفتم: ممنون و تلفن رو قطع کردم صبح: از زبون ادرین: ساعت ۹ ساعتم زنگ زد، بیدار شدم و دست و صورتمو رو شستم هنوز خوابم میومد اما خیلی بهش اهمیت ندادم یه ساندویچ تخم مرغ با گوجه و خیار درست کردم و ساعت ۹ و نیم پلگ رو بیدار کردم پلگ خمیازه ای کشید و گفت: بابا چرا الان منو بیدار می کنی؟ تو باید قایم بشی نه من به این ریزه میزه ای که گفتم: مگه یادت رفته دیشب قرار شد من تبدیل به کت نوار بشم و بعد قایم بشم پایین خونه -ایبابا، خدایا منو نجات بده....حداقل برام یه کممبر بیار بعد پاشم گفتم: باشه قبوله

همینجور که داشتم به سمت کمد کممبرای پلگ میرفتم گفتم: راستی یادت نره یا امروز یا فردا باید تبدیل به کت نوار بشم تا از د.ل لیدی باگ در بیارم -بابا جان ولمون کن گفتم: نخیرم و یه پنیر کممبر از کمد کممبراش برداشتمو بهش دادم داشت اونو می خورد که یهو صدای...

خب بچه ها تموم شد اگه میخواستید پارت بعد رو بنویسم لایک کنید و بهم انرژی بدید و نظر بدید بای بای❤️❤️❤️