های گایز😇✋ اگر ایرادی داشت حتما بگید اصلاح میکنم .💬
صدای خیییییلی بلندی شنیدم . بعد برگشتم و دیدم جین داره با سرعت هزار کیلومتر بر ساعت میره سمت اتاقش 😐 حدس زدم اون صدا از اتاق جین بوده ، نکنه برای ا/ت اتفاقی افتاده؟!!😨😨😣 گوشیمو پرت کردم رو تخت و رفتم توی اتاق جین .
دیدم جین بالای سر ا/ت هست . ا/ت خودش رو مچاله کرده بود و هیچی نمی گفت .😟 جین : ا/ت ..... ااااا/ت .... چت شده دختر ؟ اون صدای جی بود ؟ خوبی ؟ دستت رو وردار ببینمت . تیهونگ : میرم بقیه رو صدا کنم .🚶🏻♂️ جونگ کوک : اون صدای چی بود ؟ ا/ت خوبه ؟😥 جین : اع ..... مگه تو لایو نداشتی ؟ جونگ کوک : خب آخه دو ساعته دارم لایو برگزار میکنم 😐 جین : آهان ، راست میگی . ا/ت دستت رو بردار .
از زبان جین : ا/ت آروم دستش رو از رو صورتش برداشت ، اما روی دماغش زخم شده بود و لبش خونی 😟😣 چشماش اشکی بود و حرفی نمیزد . جیهوپو و نامجون: ما اومدیم چی شده ؟ جیمین : صورت ا/ت چی شده !😨 از زبان ا/ت : نامجون بلافاصله اومد آروم کمک کرد بلند شم بشینم رو تخت . رفت و چسب زخم آورد و زد روی دماغم 🙂 خون لبم هم با دستمال پاک کردم .
از زبان جونگکوک: ما هممون استرس گرفته بودیم که این چش شده . چرا به این روز افتاده که یدفعه مثل دیوونه ها شروع کرد به خندیدن 😐😐😂😂 ما هم خندمون گرفته بود هم ترسیده بودیم. تیهونگ : اون صدای چی بود ؟ خودت چی شدی ؟ مگه خواب نبودی ؟ چجوری اینجوری شدی آخه 😶 جین : یه دقیقه تنهات گذاشتم ، این بلا رو سر خودت آوردی . اصلا درکت نمیکنم . 😐😬 ا/ت : خواستم مثل تکواندو کار ها با پام ضربه بزنم که خشتک شلوارم یاری نکرد و خوردم زمین .🤣🤣
بقیه: 😐😐😐💔🤦♀️ تو خواب ؟ واسه چی ؟ ا/ت : نه از اولش هم خواب نبودم ، خودم رو زدم به خواب 😁 حوصلم پوکیده بود 😕 جین : 🤨😐 جیهوپ : حالا خوبه بخیر گذشت😪 خب میگم میرم شوگا و خواهر ا/ت رو بیدار کنم تا بیایم ناهار بخوریم . از زبان جیهوپ : رفتم بیدارشون کنم که از پشت در صدای جیغ و داد های ا/ت رو شنیدم 😐🤨🤦♀️🤦♀️💔🤝
محکم و سریع درد باز کردم و دیدم که شوگا و خواهر ا/ت دارن مثل بچه ها سه ساله رو تخت میپرن 😐😂😂 شوگا: اممممممم .......چیزه ..... من داشتم به خواهر ا/ت میگفتم که بیاد پایین 🙂😬 خواهر ا/ت : الکی نگو ، داشتیم با هم بازی می......( میخواست بگه بازی میکردیم که شوگا جلوی دهنش رو گرفت 😐 ) شوگا : گند زدی 🤦♀️😐 خواهر ا/ت : خب راست میگم .😶💫 جیهوپ : باشه من باور کردم😐 . حالا هم بیاین ناهار بخوریم .
شوگا : خواهر ا/ت واستا ، من میدونم با تو 🤦♀️😠 از زبان تیهونگ : داشتیم میز رو برای ناهار میچیدیم که یکدفعه خواهر ا/ت مثل برق گرفته ها از اتاق شوگا خارج شد و داد میزد کمک ! کمک !
اعضا : 😐😐 خواهر ا/ت : کمک کنین 💥 ا/ت : 🤣🤣🤣 نامجون : نفس بکش ا/ت 😂🤏 اعضا : 🤣🤣🤣 نامجون : همگی آروم ن...( خواست بگه نفس بکشید که خودشم خندش گرفت 😐😂🤝 )
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بووووود🤩🤩🤩🤩
ممنون😇
لطفا بیشتر بنویس عالی بود
باشه ممنون☺
عالی بود 👏👌🤩🥰
فقط کمی زیاد بنویس 🙃🙂
تا پارت بعدی منتظرم 😚😊😉
ممنون 😁💜
چرا ایتقدر کم مینویسیییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دفعه بعدی بیشتر مینویسم . ممنون
کمه
پارت بعد رو بیشتر مینویسم . ممنون