موضوع: کوچه دیاگون آنچه گذشت: من باید علامت بدم/این بُعد من هست /این یکی از خصیصه ها خونی من هست /پرسیدید مرلین کی هست/باید یاد آوری کنم که اون 17 سال پیش دستگیر شده/اون زمان تنها کسی توان مقابله با اون را داشت مرلین بود/فکر کنم من اون نبرد را کامل دیدم /درسته خانم رونا تو خواهرت دوتا از اون بچه ها بودید و گودریک بچه سوم بوده/شاه و ملکه از دوستان قدیمی پدر و مادرتان بودند /باید یک چوبدستی تهیه کنیم
''خیلی خب باید به خودم مسلط باشم قراره آموزش ببینم . گودریک قراره که بیاد من رو ببره . آروم الان اون معلمت هست و اون قراره به من درس بده . یعنی درس ها سختند اگر استعداد نداشته باشم چی ''
این ها افکار بودند که النا قبل از ظهر داشت نمی دانست باید چی کار کند . او هیچ آشنایی ای از جادو نداشت . و خیلی مشتاق بود که کلاس ها شروع شود .
-بانو من صبحانه تون
-ها آه بله لطفا . ممنون 😮
النا شروع به خوردن صبحانه کرد . گیج شده بود این اواخر قلبش خیلی درد میکرد . عجیب بود که این اتفاق زمانی می افتاد که جادویی انجام می داد .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
پاسخ نامه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
وای خیلی عالی عالی بود❤️❤️❤️ این پارت کی اومد؟ من ندیدمش! زمان انتشار رو دیدم نوشته 2 روز پیش!!! اتفاقی پروفایلتو باز کردم دیدم پارت جدید اومده ^_^
چالش: نمی دونم چیزی به ذهنم نمی رسه ولی حدس میزنم میخواد یه کار قهرمانانه انجام بده که انتخاب شده ولی خودش خبر نداره یا ممکنه بمیره! (البته این دومی بعیده چون یه شخصیت اصلی و حس می کنم که داستان هنوز تموم نشده) و چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه ولی یه نکته سال تاسیس مغازه ی الیوندر سال 382 قبل میلاده نه 235 قبل میلاد. عددش رو فکر کنم اشتباه نوشته بودی
قرار نیست بمیره
ولی رازش باعث مصیبت های آینده هست
آره امروز وقتی یواشکی دوباره هری را دیدم متوجه شدم بدی پشت کنکور بودن همینه دیگه اطلاعاتت از فیلم ها دقیق نیست فقط کلیات یادت می ماند
شرمنده
ولی ممنون که نظر دادی
یک راهنمایی این راز جواب دلیل اینکه چرا تا 18 سالگی جادو نداشت هست و توضیح یک پدیده دیگه 😉😉