فقط خودم و خودت ۴۱

از زبون کت نوار: وقتی از اتاق خارج شدیم ایده ای به سرم زد و تا خواستم به لیدی باگ بگم دیدم پاش لیز خورد و نزدیک بود بیفته که گرفتمش و آوردمش بالا و در گوشش زمزمه کردم: خیل خب یه نقشه....بیا بهش ح.م.ل.ه ‌کنیم و نزاشتم چیزی بگه و به سمت کارساندیا ح.م.ل.ه ور شدم که جاخالی داد و‌ گفت: هی اما من بازم بهش ح.م.ل.ه کردم گفت: خب دیگه کافیه بچه های بدی بودین سانرَز؟ و اون نگهبان ه.ی.ک.ل.ی اومد و منو لیدی باگ رو با یه د.س.ت.ش برداشت بهش مشت زدم اما جواب نداد زورم در برابر اون هیچی نبود

که دیدم در یه اتاقی رو باز کرد و ما رو ا.ن.د.ا.خ.ت اون تو و بعد در رو بست وقتی خواستم از روی زمین پاشم سرم‌ گیج رفت و دیگه هیچی ندیدم از زبون لیدی باگ: اون مرد در رو بست از روی زمین پاشدم و دیدم جلوی در یه نگهبان دیگه هم هست که اون نگهبان با ت.ف.ن.گ.ش به کت نوار ش.ل.ی.ک کرد خواستم بهش بگم مواظب باش اما دیر شد و کت ا.ف.ت.اد روی زمین سریع رفتم سمتش و صدا زدم: ک..کت.....کت نوار....پیشی اما جوابی نشنیدم روبه اون نگهبان کردم و گفتم: اون چی بود که بهش زدی؟ جواب داد: ماده ی ب.ی.ه.و.ش.ی ای که چند ساعت پیش به خودت هم خورد

گفتم: آها ا..اما... چ...چرا اون؟ چرا به من نزدی؟ گفت: چون اگه اون قدرتش رو فعال می‌کرد میتونست ما رو ن.ا.ب.و.د کنه یا از اینجا فراریتون بده گفتم: و..ولی اون...اون هیچوقت این کار رو نمیکنه گفت: از کجا انقدر مطمئنی؟ گفتم: چون اون هیچوقت این کار رو نمیکنه من درمورد این مطمئنم این قانون قهرمان بودنه ما نباید کسی رو ن.ا.ب.و.د کنیم گفت: آره درسته اما بنظرت حرکات آخرش عجیب و غریب نبود؟ خوب دقت کن....فکر کردم به حرکات آخرش راست میگه حرکتاش عجیب بود چرا وقتی میدونست بی فایده است به کارساندیا ح.م.ل.ه کرد یا چرا وقتی اینو بهم گفت صبر نکرد که منم نظرمو بگم گفتم: خ..خب آره یکم عجیب بودن گفت: خوبه که تو ام متوجه اش شدی گفتم: یعنی چی؟ برای چی اینو گفتی؟ گفت: چون هاکماث وقتی اون رو گرفته بود و می‌خواست ب.ک.ش.ت.ش یه ماده ای رو بهش ت.ز.ر.ی.ق کرد گفتم: ماده؟ گفت: آره خب..اون ماده قرار بود کت نوار رو و.ح‌.ش.ی کنه جوری که به دردسرتون بندازه گفتم: ولی خب چرا؟ جواب داد: چند وقت پیش هاکماث و ارباب باهم قرار گذاشته بودن... ارباب می‌خواست شما رو ن.ا.ب.و.د کنه و هاکماث معجزه گراتون رو می‌خواست اون و ارباب ب.ا.ه.م توافق کردن و قرار شد وقتی که شما باهم میرید گشت زنی یا ق.ر.ا.ری چیزی هاکماث به دامتون بندازه و ارباب معجزه گراتون رو بگیره و بعد ن.ا.ب.و.د.ت.و.ن کنه

گفتم: اما چرا مگه منو کت نوار چه کار بدی انجام دادیم؟ گفت: نمیدونم ارباب اطلاعاتش خیلی محدوده گفتم: اها پس اون ماده رو کارساندیا درست کرده نه؟ گفت: آره گفتم: چقدر طول میکشه تا کت بیدار بشه؟ گفت: نمیدونم اون ماده ای که بهش ت.ز.ر.ی.ق شده خیلی قدرتمند تر از ماده ی قبلیه ارباب که میگه جزو یکی از کار های بی‌نظیرشه اما فکر کنم به اندازه ی چند روز تو حالت ب.ی.ه.و.شی بمونه ولی خیلی مطمئن نیستم چون نمیدونم چه شکلیه پس شایدم اونقدر اثرش زیاد باشه که....سریع گفتم: که چی؟ گفت: که ۲ هفته یا بیشتر اینجوری باشه خیلی ح.ا.ل.م بد شد یعنی چی به مدت ۲ هفته یا بیشتر؟ گفتم: نه گفت: متأسفانه ممکنه این طوری باشه گفتم: نه نه نه نه باید یه راه دیگه داشته باشه

سرش رو تکون داد: نمیدونم....خوشبین باش شایدم این اتفاق نیفته از یقش آویزون شدم: نه...خواهش میکنم باید یه راه حلی داشته باشه اشک توی چشمام جمع شد: لطفاااا دستش رو زد روی شونم: ایده ای ندارم اما میتونی اگه ارباب اجازه بده ماده رو خنثی کنی آب د.ه.ن.م رو هرجوری شده قورت دادم: میتونم؟ گفت: آره اما شایدم ارباب نزاشت گفتم: پس خواهش میکنم....ب..بزار باهاش ح..حرف بزنم گفت: باشه وایستا از ارباب اجازه بگیرم گفتم: م..ممنون و رفتم پیش کت نوار

که بعد چند دقیقه نگهبان برگشت توی اتاق: امروز روز خوش شانسیته....ارباب اجازه داد ببینیش و خب و به دستام دوتا د.س.ت.ب.ن.د زد: خب حالا بیا بریم و رفتیم از اتاق بیرون که کارساندیا رو دیدم گفتم: آ...کارساندیا؟ گفت: چیه؟ گفتم: میشه لطفا اون ماده ای رو که به کت نوار زدی رو...خنثی کنی؟ گفت:.....

خب بچه ها تموم شد اگه می‌خواستین پارت بعد هم بنویسم لایک کنید و نظر بدید بای بای❤️❤️❤️❤️❤️