13 اسلاید صحیح/غلط توسط: lalalisa♡ انتشار: 3 سال پیش 413 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام لاولیا💗 اینم پارت دوم💞🌟 برید بخوانیدددد💖
اینم پارت دوم فصل دوم:) .... برای یادآوری .... آنچه در پارت قبل گذشت: سوهو رفتارش عجیب شده بود ، و شما میخواستید تهیونگ و ببینید ولی نشد. بعد رفتید پشت بوم و یه مزاحم تو پشت بوم بود بعد یهو شد😐 خب اسم این قسمت (مزاحم ها تموم نمیشن) خب بریم ادامه...
داشتم از پله ها میومدم پایین که یهو..... اشتباهی بجای اینکه پام رو پله ی دوم بزارم پام و رو پله سوم گذاشتم😐 داشتم میوفتادم که یهو یکی از کمرم گرفت! پشت سرم و نگاه کردم ، دیدم اون، تهیونگ ........ نیستتت (حرفی ندارم😐😂😂) و همون پسره بود که تو پشت بوم دیدم😐 اه باز این چِندِش! سریع دستشو زدم کنار و بهش گفتم: نیازی به کمک تو نداشتم!! و با عصبانیت رفتم پایین! می سو تو دلش: ای تهیونگ خیانت کار منو اینجا فرستادی دنبال نخود سیاه!! ای خدااا!
(داستان از زبان تهیونگ) تهیونگ: اوففف دو ساعته تو پشت بوم منتظرشم چرا نمیادددد؟! (خب خب مثل اینکه تهیونگ تو پشت بوم بوده می سو ندیدتش😐😂) خب بزار بهش پیام بدم ببینم کجاست؟ تهیونگ: می سو کجایی؟! (داستان از زبان می سو) می سو: خیلی ناراحت بودم یعنی چی تهیونگ نیومده بود😑 یهو دیدم یکی بهم پیام داد! یا خداااا تهیونگهه. نوشته می سو کجایی؟! می سو: خودت کجایی؟! تهیونگ: پشت بوم میخواستی کجا باشم؟! می سو: چیی؟! من تو پشت بوم بودم ولی تورو ندیدم! چند وقته اونجایی؟! تهیونگ: خیلی وقته! حالا میشه بیای!
می سو: خبببب .... باشههه اومدمممم! بعد دوباره رفتم پشت بوم. قبل از اینکه وارد پشت بوم بشم یه نفس عمیق کشیدممم! می سو: نه نه من روم نمیشه برممم! بعد گوشیمو برداشتم و یه نگاه به چتمون کردم. می سو: اوففف چرا من اینطوری باهاش چت کردم!! جلوش به تِه تِه پِتِه میوفتم😐 بعد یجور بهش پیام میدممم انگارر دارم به یونگ پیام میدم😐 خیلی خب می سو تو میتونی کاری نداره! آره بابا!! بزن بریممم! بعد دوباره یه نفس عمیق کشیدم و رفتم تو پشت بوم! دقیقا همون لحظه که پام روی پشت بوم گذاشتم پام پیچ خورد افتادم زمین😐 ( کفشتون پاشنه بلند بوده)
اوففف فاجعه بود با صورت خوردم زمین😑 داشتم بلند میشدم و خدا خدا میکردم که تهیونگ منو ندیده باشه که.... یه صدای بسیارررر آشنا شنیده شد😐 و اون صدای تهیونگ بود😑 تهیونگ: می سو ، می سو! حالت خوبه؟! (می سو تو دلش: واییی خدا واییی خدا!! آخه چراا؟!) می سو: عه تهیونگ نه نه نمیخواد کمک کنی! حالم خیلیییی خوبه! ببین خودم بلند شدم😅 (می سو تو دلش: صبر کن ببینم من بهش گفتم [تهیونگ]!!! خب نمیدونم چرا حس بدی دارم!؟ ) تهیونگ: آها باشه دفعه بعد بیشتر دقت کن!
می سو: عاا باشه باشه خیالت تخت!!! ( و می سو باز تو دلش: اوففف خدا یعنی چی خیاالت تخت! من با هر بار حرف زدنم دارم بیشتر آبروی خودمو میبرم! پس من کی بالغ میشم؟!!) به قیافه تهیونگ دقت کردم دیدم انگار میخواد بخنده! واییی باورم نمیشه داره به زمین خوردن من میخنده؟ می سو: خب بگو چیکارم داشتی؟ عه یعنی داشتید؟ ... بفرمایید کاری با من داشتید؟!!!! تهیونگ: خب راستش می سو... که یهو صدای پای یه مزاحم اومد😐 بعد خواستیم قایم بشیم که من دوباره پام پیچ خورد و افتادم زمین😑🤦🏻♀️ ولی این بار خیلی درد داشتتتت! بعد با ادا و اشاره به تهیونگ رسوندم که بیخیال من بشه و بره!
و فکر کنم فهمید:/ وقتی تهیونگ رفتم دیدم دوباره همون پسره ی ایکبیریه!!!! اوففف خدایا صبر از جنس فولاد بده!! پسره: باز تو اینجا چیکار میکنی؟! می سو: برای قشنگی اومدم مشکلی داری؟ پسره: نه خب اسمت چیه؟ می سو: اسمم و برای چی میخوای؟ پسره: میدونم اسمت چیه اسمت می سو جینه!!!! می سو: 😐 خب بهتر نیست بری؟ پسره: تو هم میدونی اسم من چیه؟ می سو: وای ببین بیخیال من کار دارم! بعد یهو گوشیم زنگ خورد ، مامانم بود. می سو: الو مامان. مامان می سو: دخترم سریع بیا خونه سریع!
می سو: چرا؟ مامان می سو: دخترم الان داداشت میاد دنبالت تو هم باهاش بیا باشه؟ خدافظ! می سو: مامان! اوففف قطع کرد. خب مزاحم بهتر نیست بری؟ پسره: باشه بعدا میبینمت! می سو: هوممم به سلامت! و بعد سریع رفتم پیش تهیونگ. می سو: خب تهیونگ نمیخوای بگی چیکارم داشتی؟ تهیونگ: اممم می سو خب ..... می سو: خب؟ تهیونگ: چجوری بگم! می سو: خب ..... که یهو یکی داد زد( می سووووو) و هر دوتامون خم شدیم! (می سو تو دلش: اگه دوباره اون پسره باشه!) بعد سریع رفتم ببینم این درد بی درمون کیه! که بله کسی نیست جززززز...... سونگ😐 (برادرتون)
می سو: چته چرا داد میزنی؟ سونگ: عه پس اینجایی! بیا بریممم وسایلاتم برداشتم! می سو: چی چرا؟ آها یادم اومد! سونگ: آره دیگه مگه مامان بهت نگفت حالا بیا! می سو: تو برو من میام! سونگ: نمیشه بیا دیگه دیر شد!!! می سو: برو وایییی من میامممم! سونگ: نه نه اصلا! بیا! و اومد از دستم گرفت و منو بزور برد! می سو: اما.... اوففف سونگ مزاحمممم! سونگ: اون پسره کی بود؟ می سو: چیییی؟! سونگ: من که اومدم کنارت یه پسره بود! دوست پسرته؟ می سو: میشه کمتر چرت پرت بگی! سونگ: خب پس دوست پسرته! وای خیلی بد شد باید جدا بشید! می سو: چی میگی؟
سونگ: میگم باید جدا بشیدددد! می سو: کی گفته من دوست پسر دارم که بعد بخوام ازش جدا بشمممم! سونگ: من میدونم اون دوست پسرته! می سو:😐 هیچ وقت درکت نکردم! ( می سو تو دلش: اوففف منظورش چی بود یعنی چی باید جدا بشیدددد؟ وایییی راستی اخر نشد ببینم تهیونگ میخواست چی بگه؟!) توی راه بودیم که من به تهیونگ پیام دادم: بعدا میبینمت الان مجبور شدم برم خونه. ولی تهیونگ نه پیاممو سین کرد نه جواب داد😐💔 نکنه قهر کرده باشه؟ اوففف نه چراااا چرااا؟
رسیدیم خونه که من با یه فاجعه روبرو شدم😐💔💔 و اون فاجعه سوهو و مامان و باباش بودن😐💔💔💔 پس برای همین بود که مامان اصرار داشت بیام خونه! رفتم و لبخند زدمو گفتم: خوش اومدید چه سورپرایز قشنگی! و بعد رفتم تو اتاقم تا وسایلامو بزارم. می سو: حتما اومدن تا در مورد ازدواج حرف بزنن! برای همین بود که سونگ گفت: باید از هم جدا بشید! اوففف نه کی سوهو رو دوست داره! و بعد با ناامیدی رفتم پایین پیش بقیه.
مامان می سو: خب می سو پاشو تا ما میز و حاضر کنیم! می سو: هوممم باشه. و رفتیم آشپز خونه. می سو: مامان باورم نمیشه واقعا که! مامان می سو: چیه مگه من چیکار کردم؟ می سو: هه نمیدونی چیکار کردی نه؟ بعد رفتم ظرف هارو گذاشتم روی میز و دیگه با مامانم حرف نزدم. مامان می سو: خب بفرمایید شام حاضره! و همه رفتیم برای شام. بابای سوهو: خداروشکر یه دختر دارید مثل گل هم سالمه هم خوشگل! کیه که عاشقش نشه؟! مامان می سو: بله پسر شما هم مثل گل میمونه من این دوتا رو باهم بزرگ کردم! می سو دخترم بود سوهو پسرم! می سو: بله دقیقا منو سوهو مثل خواهر برادر بزرگ شدیم الانم خواهر و برادر قراره ازدواج کنن! مامان می سو: دخترم داری چی میگی!؟ می سو: چیز خاصی نگفتم.
خب اینم پارت دوم فصل دوم:) امیدوارم خوشتون اومده باشه💖💞 امروز 8 فروردین ماه هست🌟 لایک و کامنت فراموش نشه💜 مراقب خودتون باشید💗 خدافظ😽💕
13 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
63 لایک
توروخدا زود بزار. 😭😭😭😭😭
ولی حرف نداش😍😍😍😍😍
مرسیییی💞💖💗
تو بررسیه:)
عالی بود خوجملم ادامه بده🥺🥀💕🍫🙈
مرسیییی💖💗💞
اخجونننسنسکثکتث فصل دومشششش😂💖
😹😹💕💕
عالیییییییییی بود لطفاً پارت بعد بزار
مرسییییی💗💖💞
تو بررسیه:)
وای عالی بودی آبجی❤️💖💜
داستانت خیلی قشنگه
بعضی جاهاش جر می خورم😐😂😂😂
مرسیییی اجی جونم💞💗🌟
جر دادن شما تخصص ماست😌😹😹
😹😹😹😹😹💖💜
lalalisa میای تست جدید منو بخونی آخه میخام نظرت رو بگی نمیخام تستم رو ادامه بدم تو بخون ببین فشنگه یا نه
باشه عزیزم الان میخونم💕
وایی اونی سانی نمیدونم چرا سه نفر عاشق این دختره ی به قول خودش گند اخلاق شدن😐😹😹🤦🏻♀️♥️♥️♥️♥️
😹😹😹💗💗
خیلی باحال بود😆😆😆😆
مرسیییی😽💗💖
ووییییی خیلی خوب بود😁👍♥️😹
این می سو خیلی منه 😹♥️
مرسیییی💖💕🌟
😹😹💞
بله کاملا توی این پارت تا تونستن مزاحم شدن🤦🏼♀😫
عالی بود😽😽
مرسییییی💕💞🌟