11 اسلاید پست توسط: Lily انتشار: 1 هفته پیش 3 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
مالفوی هدا وارد شن خیلی عمیقتر از فیلم و کتاب به شخصیت دراکو میپردازه
منبع: سایت مرکز دنیای جادوگری (نمیخوام اصکی برم)
دراکو لوسیوس مالفوی، در عمارت مالفوی ها که قرن ها محل زندگی نسل اندر نسل مالفوی ها بوده به دنیا آمد. از وقتی میتوانست حرف بزند، به او فهماندند از سه جهت خاص است: جادوگر است، اصیل زاده است، یک مالفوی است. دراکو در این فضای حس.رت آلود بزرگ شد که لرد سیاه نتوانسته حاکمیت دنیای جادوگری را از آن خود کند؛ هرچند که از روی احتیاط به او یادآوری میکردند که خارج از جمع حلقه ی کوچک خانواده و دوستان نزدیکشان نباید این حس.رت ابراز شود. «وگرنه ممکنه بابا تو دردسر بیفته.»
از این رو دراکو با دارودسته ی کوچک دوستانی که پیدا کرده بود، از جمله تیودور نات و وینسنت کراب وارد هاگوارتز شد. دراکو مثل هر کودکی در سن هری پاتر، در کودکی اش داستانهایی راجع به پسری که زنده ماند شنیده بود. سالها فرضیه های مختلف زیادی درباره اینکه چگونه هری از طلسم مرگبار آواداکداورا جان سالم به در برد گفته می شد و یکی از فرضیه ها این بود که هری خودش یک جادوگر سیاه بزرگ است. ظاهرا اینکه هری از جامعه ی جادوگری کنار گذاشته شده بود هم این فرضیه را تقویت میکرد.
پدر دراکو، لوسیوس مالفوی حیله گر، این فرضیه را مشتاقانه تایید می کرد. برایش باعث آرامش خاطر بود که اگر هری قهرمان دیگر و بهتری برای اصیل زادگان است، شاید او بار دیگر شانس تسخ.یر جهان را داشته باشد. بنابراین هنگامی که دراکو مالفوی در قطار هاگوارتز دست دوستی به سمت هری پاتر دراز کرد، میدانست که برخلاف میل پدرش کاری انجام نداده است و به این امید این کار را کرده بود که اخبار تازه ای با خود به خانه ببرد. اینکه هری پیشنهاد دوستی دراکو را رد کرد و در عوض با رونالد ویزلی دوست شد، که خانواده اش مخالف خاندان هایی مانند مالفوی اند، یکدفعه دراکو را برعلیه هری برگرداند.
دراکو به درستی متوجه شد که امید واهی مرگخواران قدیمی کاملا اشتباه است و از آن لحظه دشمنی او در مقابل هری تضمین شد. بسیاری از رفتارهای او در هاگوارتز، از تاثیرگذار ترین کسی که در زندگی اش می شناخت یعنی پدرش لوسیوس مالفوی الگوبرداری شده بود. دراکو رفتار سرد و تح.قیر آمیز لوسیوس نسبت به تمام افراد خارج از دایره ی نزدیکانش را به خوبی تقلید کرد. خود رولینگ تایید کرده که احساسات دراکو درباره ی هری بیشتر از روی حسا.دت بود. هری هیچ وقت به دنبال شهرت نبود اما خب بسیار موردتوجه بقیه قرار گرفته میشد و این طبیعتا برای دراکو که با این طرز فکر بزرگ شده بود که در بین جادوگران جایگاهی تقریبا سلطنتی دارد، خیلی ناخوشایند بود.
مهم تر از همه، هری در پرواز استعداد خیلی زیادی داشت و این تنها چیزی بود که دراکو فکر میکرد در سال اول از او جلو خواهد زد. دراکو در تلاش های همیشگی برای کfری کردن و بی.اعتبار کردن هری به روشهای کثی.فی متوسل شد که فقط بعضی های آنها عبارتند از: در.وغ گفتن درباره ی هری به رسانه ها، زدن نشان سینه های تو.هین آمیز درباره ی او، تلاش برای طلسم کردن او از پشت سر و لباس پوشیدن شبیه دمنتورها که هری خیلی در مورد آنها آس.یب پذیر بود.
وقتی هری تولد دوباره ی لرد ولدمورت را با چشمان خودش دیده بود و خیلی ها به او باور نداشتند، دراکو حرفش را باور کرد چون میدانست پدرش لوسیوس سوزش نشان شوم خود را حس کرده و شتابان رفته که به اربابش بپیوندد. بحث درباره این اتفاقات در عمارت مالفوی ها، باعث به وجود آمدن احساسات متضادی در دراکو شد. از طرفی به هیجان آمده بود که از راز تولد ولدمورت باخبر شده و چیزی که لوسیوس همیشه به عنوان روزهای شکوه خانواده مالفوی میگفت، به وقوع پیوسته. از طرف دیگر زمزمه های اینکه هری باز از دست لرد سیاه فرار کرده حس خ.شم و حسا.دت را بیشتر از قبل در او برانگیخت.
مرگخواران هری را به عنوان یک جادوگر قوی و مانع قدرتمند می دانستند، اما دراکو را که در عمارت مالفوی ها با او و والدینش رو به رو میشدند را هنوز یک بچه مدرسه ای کوچک میدانستند. با اینکه دراکو و هری در جناح های متفاوت بودند دراکو به جایگاه هری حسا.دت میکرد و با تصور پیروزی ولدمورت به خودش دلگرمی میداد. خانواده اش را میدید که در سایه حکومت جدید مورد احترام بقیه هستند و در هاگوارتز از او که فرزند مهم و تاثیرگذار قائم مقام ولدمورت بود استقبال میکنند.
دراکو در سال پنجم در جوخه بازجویی دلوروس آمبریج عضو شد و عزمش را جزم کرد تا بفهمد هری و دوستانش مشغول چه کاری هستند. اما در آخرین لحظه هری از چنگ دراکو فرار کرد و بدتر از آن، تلاش لوسیوس مالفوی برای کش.تن هری شکست خورد و پدر دراکو به آزکابان فرستاده شد.
دیگر دنیای دراکو از هم پاشیده بود. درست زمانی که پدر و پسر تصور میکردند در شرف رسیدن به اقتدار و اعتباری هستند که هرگز نرسیده بودند، پدر دراکو در عمارت مالفوی ها دستگیر شد. لوسیوس از زمان تولد دراکو الگو و قهرمان زندگی او بود. حالا او و مادرش نارسیسا پیش مرگخواران طر.د شده بودند چون لوسیوس شکست خورده و پیش ولدمورت خشمگین اعتبارش را از دست داده بود.
تا آن زمان زندگی دراکو گوشه گیرانه و در پناه حمایت دیگران بود. پسری در طبقه ی ممتاز جادوگران که از کمتر چیزی آزر.ده میشد، از جایگاهش در دنیا مطمئن و سرش پر از دغدغه های بی اهمیت بود. حالا که لوسیوس رفته و نارسیسا ناراحت و ترسیده بود، دراکو باید مسئولیت های یک مرد را می پذیرفت...
خب پاترهدا ببخشید سرتون رو درد آوردم در ضمن کپی از عکسا و متن آزاده و بقیه در پارتهای بعده چون خیلی طولانیه چندین پارت میشه فکر کنم.
پ.ن.: در ضمن پاترهدا که به دراکو هی.ت میدن لطفا پایین این پست درباره ی دراکو نظرات من.فی ننویسین خواهشا و به علایق ما مالفوی هدا تو.هین نکنین خیلی ممنون به خاطر دراکو هم که شده لایک و دنبال فراموش نشه کیوتا.
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)